برت فاکس، مدیرعامل سابق Touchstone Semiconductor،از ۱۰ رمز موفقیتش در وب‌سایت Quora می گوید، پس در ادامه همراه الی گشت باشید.
او می گویند صبح ها با لبخند بیدار می شوم و با این تصور از خواب بلند می شوم، که هیچ مشکلی وجود ندارد و همه چی سر جای خودش است. با نگاهی به بیرون تنها زیبایی ها را میبینم و به این موضوع فکر میکنم که سختی ها را پشت سر گذاشته ام و الان قرار است از داشته هایم لذت ببرم.
مطالب مرتبط: پیشنهادهایی برای رسیدن به موفقیت و کامیابی ۲۰ جمله ی انگیزشی که شما را به موفقیت می رساند
در عوض مترصد فرصت‌ها باشید و می‌بینید که پول به دنبال آن خواهد آمد. این نگرش بهترین راهی است که باعث می‌شود از فرصت‌های شغلی خود سود ببرید. به دنبال پول بودن، مخصوصاً اگر در ابتدای راه شغلی خود باشید، نتایج جالبی به دنبال ندارد. بهتر است مهارت‌ها و دانش خود را تقویت کنید که در بلندمدت، هم برایتان پول به همراه می‌آورد و هم شادی.
تا جوان هستید هیچ فرصتی را از دست ندهید، حتی اگر از پایان راه مطمئن نیستید. پتانسیل پیشرفت شما در خطر کردن و ریسک‌پذیر بودن است. البته ادعا نمی‌کنم باید در مسیرهایی قدم بگذارید که مشخصاً بی‌نتیجه هستند. منظور ریسک‌های حساب‌شده و هوشمند است. اگر بدون تدبیر و تعقل به هر سمتی بروید، مجبور می‌شوید تا آخر عمر مشغول التیام دادن آسیب‌هایی باشید که می‌بینید.
هنر تمرکز در زندگی و کسب‌وکار نقش مهمی دارد. هنگامی‌که بر چند کار مشخص متمرکز شوید، بسیار بهتر و مؤثرتر عمل می‌کنید. اگر خود را با اهداف مختلف و پراکنده سرگرم کنید، وقت کافی برای توجه به هیچ‌کدام نخواهید داشت.
وودی آلن می‌گوید: « مردم همیشه به من می‌گویند که می‌خواهند یک فیلم‌نامه یا نمایشنامه یا رمان بنویسند. ولی فقط تعداد انگشت‌شماری واقعاً این کار را می‌کنند. بقیه افراد بدون اینکه به نتیجه‌ای برسند از بازی خارج می‌شوند. آنها نمی‌توانند از پس نوشتن برآیند، برای اینکه دست به عمل نمی‌زنند. وقتی شما جرئت کنید وارد گود شوید، مثلاً شروع کنید به نوشتن، نیمی از مسیر موفقیت را طی کرده‌اید. برای همین می‌گویم ۸۰ درصد از موفقیت حضور داشتن است. این بهترین درسی است که زندگی به شما یاد می‌دهد.»
فرصت‌ها همیشه در اطراف ما هستند. فقط باید بتوانیم آنها را ببینیم. منفی نگری زندگی را برایتان به‌قدری تیره‌وتار می‌کند که نمی‌توانید ببینید چه فرصت‌هایی دقیقاً همین‌جا و پیش روی شما هستند. وقتی نگاه مثبتی داشته باشید، می‌توانید از هر اتفاقی برای یک زندگی شاد و موفق استفاده کنید. سعی کنید یک دوره سی‌روزه مثبت اندیشی را امتحان کنید. خودتان متوجه نتایج آن خواهید شد.
زندگی هیچ‌وقت همه قطعات پازل را جلوی شما قرار نمی‌دهد. موفقیت شما به این بستگی دارد که بتوانید خودتان تکه‌های گم‌شده را پر کنید.اگر صبر کنید تا همه‌ی اطلاعات لازم هر پروژه را به دست آورید، تا ابد معطل می‌شوید؛ مخصوصاً در دنیای امروزه که بازارها قبل از اینکه حتی تصور کنید، تغییر می‌کنند.
شکست خوردن دردناک است و رنج زیادی می‌آورد. شما باید از آسیب‌ها، دردها و افکار منفی عبور کنید. همه‌ی ما بارها شکست خورده‌ایم. افراد موفق کسانی هستند که در هر شرایطی شانه‌های خود را بالا می‌اندازند و به مسیرشان ادامه می‌دهند.
نگذارید پدر و مادر یا دوستانتان به شما بگویند بهتر است چه‌کاری انجام دهید و چگونه زندگی کنید. نصیحت و توصیه‌های آنها را بشنوید ولی کاری را انجام دهید که خودتان فکر می‌کنید صحیح است.
گاهی شغلی را که می‌خواهیم، به دست نمی‌آوریم. گاهی اوقات سزاوار ترفیع هستیم و آن را به دست نمی‌آوریم. هیچ‌کدام از این شرایط نباید عملکرد شما را ضعیف کند. اگر همه انرژی و تلاشتان را به کار نبرید فقط به خودتان صدمه می‌زنید. اگر همه‌ی انرژی و انگیزه‌ی خود را روی هدفتان نگذارید، هرگز به شغل، ترفیع یا هر جایگاهی که مدنظرتان است نمی‌رسید.
هرگز از خودتان و خواسته‌هایتان دست نکشید. منظور این نیست که با کورکورانه پیش رفتن و توجه نکردن به شرایط و بازخوردها به اهدافتان دست پیدا می‌کنید. روی مشکلات کار کنید و همه‌ی بازخوردها را زیر نظر قرار دهید تا توقف‌ناپذیر شوید.
منبع: الی گشت
راز موفقیت افراد موفق از جمله موضوعاتی است که برای خیلی از ما جذاب است. بسیاری از ما مدت‌ها درگیر این سؤال بوده‌ایم که آدم‌های موفق چه کاری را متفاوت از دیگران انجام می‌دهند که باعث می‌شود به موفقیت برسند؟ آیا راز موفقیت افراد موفق انجام دادن کارهای عجیب و غریبی است که نیاز به توانمندی‌ها و مهارت‌های خاصی دارد؟ آیا افراد موفق از امکانات خاصی استفاده می‌کنند که دیگران از آنها بی‌بهره‌اند؟ واقعیت این است که پژوهش‌ها نشان داده راز موفقیت افراد موفق، انجام دادن کارهای ساده‌ای است که در ظاهر معمولی به نظر می‌رسند. ریچارد سنت جان شاعر و نویسندهٔ آمریکایی طی ده سال با پانصد نفر از موفق‌ترین کارآفرینان، هنرمندان، ورزشکاران و سیاستمداران مصاحبه کرده، از آنها راز موفقیتشان را پرسیده و در کتابی با عنوان «صفات مشترک افراد موفق: ۸ صفت برای عظمت» منتشر کرده است. در مطلب حاضر چکیده‌ای از یافته‌های او درباره راز موفقیت افراد موفق را بیان کرده‌ایم.
اولین راز موفقیت افراد موفق این است که آنها به کاری که انجام می‌دهند عشق می‌ورزند. آنها حاضرند حتی بدون دریافت پول، آن کار را انجام بدهند، چون نفس انجام دادن آن کار برایشان لذت‌بخش است.
آزمایش ساده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد آیا واقعاً به کاری عشق می‌ورزید یا نه. کافی است خودتان را در وضعیتی تصور کنید که ده سال مداوم آن کار را انجام بدهید و در حوزه مربوط به آن کار فعال باشید. اگر این تصویر برایتان خوشایند است، به احتمال زیاد اشتیاق شما به آن کار زیاد است؛ اما اگر این تصویر احساس خوشایندی به شما نمی‌دهد، احتمالاً اشتیاق کافی برای انجام دادن آن کار را ندارید.
ری کراک کسی که باعث توسعه رستوران‌های مک‌دونالد شد و آن را به کسب‌وکاری زنجیره‌ای در سطح جهانی تبدیل کرد، عاشق ایده غذای آمادهٔ سریع و افتتاح شعبه‌های جدید مک‌دونالد بود. او در اولین مراجعه‌اش به رستوران مک‌دونالد فهمید که می‌خواهد آن را به کسب‌وکاری بین‌المللی تبدیل کند.
استیو جابز به خلق محصولات الکترونیکی جدید که به زیبایی طراحی شده باشند و زندگی را برای افراد آسان کنند عشق می‌ورزید. او با دیدن دستگاه پخش واکمن دخترش به این فکر افتاد دستگاه پخش موسیقی‌ای تولید کند که هم حملش آسان باشد و هم تعداد زیادی موسیقی را در خود جای دهد و اینگونه بود که ایده تولید آی‌پاد شکل گرفت.
جی کی رولینگ نویسندهٔ انگلیسی مجموعه کتاب‌های هری پاتر که او را ثروتمند کرد می‌گوید: «من عاشق نوشتن این کتاب‌ها هستم. فکر نمی‌کنم کسی بیش از من از نوشتن چنین کتاب‌هایی لذت ببرد».
دومین راز موفقیت افراد موفق این است که آنها سخت کار می‌کنند تا به اهدافشان برسند. اگر قرار بود همه افراد با هشت ساعت کار معمولی (که بخش اعظم آن مفید نیست) موفق شوند، الان باید چندین برابر تعداد فعلی افراد موفق داشتیم.
لری پیج یکی از بنیانگذاران گوگل می‌گوید: «ما کارمان روی سایت گوگل را از زمان دانشجویی در دانشگاه استنفورد شروع کردیم. از آن زمان تاکنون سخت روی آن کار کرده‌ایم. بهتر بگویم ۲۴ ساعت در طول روز. شما نمی‌توانید فقط به خلاقیت خودتان تکیه کنید. در واقع ده درصد کار خلاقیت و نود درصد دیگر عرق ریختن و کار کردن است».
نز هالت مدیرعامل شرکت مخابراتی اسمارت وایرلس درباره سختکوشی می‌گوید: «شما باید طوری کار کنید که انگار فردایی وجود ندارد. اگر می‌خواهید در هر کاری موفق باشید، کلیدش این است که سخت کار کنید».
یکی از ویژگی‌های افراد موفق که باعث می‌شود سختکوش باشند این است که نگرششان به کار متفاوت با دیگران است. برای آنها کار مانند تفریح است. توماس ادیسون مخترع بزرگ می‌گوید: «حتی یک روز هم در زندگی‌ام کار نکرده‌ام. همه‌اش تفریح بود». مایکل جوردن از بزرگ‌ترین بازیکنان تاریخ بسکتبال می‌گوید: «به مدت نه سال فقط تفریحی بسکتبال بازی می‌کردم. در این میان چند باری هم قهرمان شدیم».
۳) تمرکز
سومین راز موفقیت افراد موفق این است که آنها تنها بر روی یک چیز تمرکز می‌کنند نه چیزهای مختلف. قدرت تمرکز مانند تأثیر ذره‌بین روی نور خورشید است. وقتی با ذره‌بین نور خورشید را روی نقطه‌ای متمرکز می‌کنید، به قدری دمای آن نقطه را بالا می‌برد که باعث اشتعالش می‌شود.
دبورا مک گینس پژوهشگر دانشگاه استنفورد می‌گوید: «وقتی می‌خواهم برنامه‌ریزی کنم، خیلی وسیع فکر میکنم. اما وقتی می‌خواهم به چیز خاصی دست بیابم، متمرکز می‌شوم».
وارن بافت یکی از ثروتمندترین افراد دنیا که از سرمایه‌گذاری در بازارهای مالی به ثروت رسید دربارهٔ تمرکز می‌گوید: «من نمی‌توانم برای سرمایه‌گذاری در آن واحد روی پنجاه یا هفتاد و پنج شرکت متمرکز شوم. این کار مانند قرار گرفتن در کشتی حضرت نوح است. اینطوری به باغ وحش می‌رسید. من تمایل دارم پولم را صرف سرمایه‌گذاری در چند شرکت محدود کنم».
یکی از راههای خوب برای افزایش تمرکز این است کارهایی را بیابیم که موردعلاقه‌مان هستند (مورد اول «اشتیاق» را دوباره بخوانید). افراد روی کارهایی که به آنها اشتیاق دارند، راحت‌تر تمرکز می‌کنند. بیل گیتس در دوران دانشگاه نمرات خوبی کسب نمی‌کرد، زیرا درسی که می‌خواند موردعلاقه‌اش نبود. او به محض اینکه موضوع موردعلاقه‌اش «نرم‌افزارهای کامپیوتری» را یافت روی آن متمرکز شد و توانست شرکت مایکروسافت را تأسیس کند.
چهارمین راز موفقیت افراد موفق این است که خودشان را به جلو می‌رانند. آنها می‌توانند در زمان‌های مختلف به خودشان انگیزه ببخشند و کار را نصفه و نیمه رها نکنند.
دیوید گالو دانشمند مشهور علوم دریایی می‌گوید: «خودتان را به جلو برانید. هر جوری که شده چه فیزیکی چه ذهنی. باید به خودتان فشار بیاورید و به جلو حرکت کنید».
ریچارد برانسون خالق برند ویرجین در این باره می‌گوید: «فکر میکنم هر کاری که در زندگی‌تان انجام می‌دهید، فقط باید خودتان را تا نهایت آن به جلو برانید. برایم لذت‌بخش است که خودم را به جلو برانم و ببینم قادر به انجام دادن چه کارهایی هستم. به‌نظرم اینطوری افراد به رضایت بیشتری از زندگی‌شان دست می‌یابند».
یکی از حوزه‌هایی که باید خودمان را به جلو برانیم و متوقف نشویم، غلبه بر تردیدهای درونی است. گلدی هاون ستاره سینمای هالیوود می‌گوید: «همیشه درگیر تردیدهای درونی بودم. فکر کردن به این که آن‌قدرها هم خوب یا باهوش نیستم و نمی‌توانم از پس بازیگری برآیم». اما او بر این تردیدها غلبه کرد و توانست برنده جایزه اسکار شود و حتی در زمینه تهیه‌کنندگی فیلم به موفقیت برسد.
یکی از چیزهایی که باعث می‌شود بتوانید خودتان را به جلو برانید، داشتن هدف است. جان جیرارد از مدیران موفق دنیای فناوری اطلاعات می‌گوید: «مهم است که هدفی داشته باشید. این که آن هدف چیست به اندازه داشتن هدف مهم نیست. داشتن هدف باعث می‌شود بتوانید به خودتان انگیزه بدهید و به سمت آن هدف حرکت کنید».
پنجمین راز موفقیت افراد موفق این است که آنها ایده‌های خوبی دارند. لازم نیست حتماً ایده را خودتان خلق کنید. می‌توانید بگردید و ببینید چه ایده‌هایی وجود دارند که می‌توانید آن را بهترش کنید یا به شیوه متفاوتی اجرایش نمایید.
سایت‌های تخفیف گروهی مانند تخفیفان و نت‌برگ، اجرای مجدد ایده شرکت اروپایی گروپون است. اپلیکیشن‌های کرایه خودروی موبایلی مانند اسنپ و تپ‌سی اجرای مجدد ایده شرکت آمریکایی اوبر است. سایت دیجی‌کالا نمونهٔ ایرانی سایت آمازون است.
ایده‌های خوب باعث رشد و تقویت قابلیت‌های ذهنی ما می‌شوند. اولیور وندل هلمز از قضات برجسته آمریکایی می‌گوید: «وقتی ذهن انسان با ایده‌ای ورزیده می‌شود، دیگر به شرایط سابقش برنمی‌گردد».
جیمز برک پژوهشگر سرشناس تاریخ علم می‌گوید: «هر کسی سرچشمه ایده است. اگر به این واقعیت فکر کنید که ۱۰۰ میلیارد سلول عصبی در مغزتان وجود دارد، آن وقت است که می‌بینید دستگاه ایده‌سازی عظیمی را با خودتان حمل می‌کنید».
یکی از عواملی که باعث می‌شود افراد موفق ایده‌های خوبی داشته باشند این است که به مسائل فکر می‌کنند. آنها از کنار مسائل روزمره زندگی به سادگی نمی‌گذرند بلکه به این فکر می‌کنند که چطور می‌توان آن مسائل را حل کرد یا اگر قبلاً حل شده‌اند، راه‌حل سریعتر، ارزانتر و لذت‌بخش‌تری برای آنها پیدا کرد.
اسکای دیتون از کارآفرینان موفق در حوزه خدمات اینترنت می‌گوید: «زمانی که اینترنت دیال آپ وجود داشت، در اتصال به اینترنت دچار مشکل شدم و به مدت هشتاد ساعت متوالی نتوانستم با رایانه‌ام به اینترنت وصل شوم. اپراتورهای شرکتی که از آن اینترنت خریداری کرده بودم حتی جواب تلفنم را هم نمی‌دادند. حسابی اعصابم خرد شده بود. بعد با خودم فکر کردم اگر بتوانم خدماتی ارائه بدهم که این مشکل را حل کند، مردم عاشقش خواهند شد. اینطوری بود که ایده راه‌اندازی شرکت خدمات اینترنتی ارث‌لینک ایجاد شد».
ششمین راز موفقیت افراد موفق این است که آنها به طور مداوم خودشان را در زمینه‌های مختلف به ویژه کارشان بهبود می‌دهند. آنها به هیچ سطحی از توانمندی رضایت نمی‌دهند، بلکه می‌خواهند به طور مداوم در کاری که انجام می‌دهند بهتر شوند.
بهتر شدن در کاری یعنی ۱) آن کار را به خوبی انجام دهیم ۲) به طور مداوم بهتر شویم ۳) هدفمان تبدیل شدن به بهترین در آن کار باشد.
جان باخ کمک مربی تیم بسکتبال شیکاگو بولز، مایکل جوردن را به «ماشین بهبود» تشبیه می‌کند و می‌گوید: «مایکل این قابلیت نادر را داشت تا نابغه‌ای باشد که به طور مداوم می‌خواهد نبوغش را بهبود دهد».
آنتونی رابینز استاد برجسته موفقیت که مربی بسیاری از افراد موفق بوده و تاکنون هزاران سخنرانی برگزار کرده است، راز توانایی خارق‌العاده‌اش در برگزاری همایش‌ها و کارگاههای چندروزه و سخنرانی‌های طولانی‌مدت را این می‌داند که در شروع کارش از هر فرصتی برای تمرین کردن و انجام سخنرانی جلوی جمع استفاده می‌کرد.
اپرا وینفری چهره تلویزیونی و مجری مشهور آمریکایی می‌گوید: «هیچ‌وقت از جایی که در زندگی‌ام هستم راضی نیستم. همیشه می‌خواهم بهتر شوم. از خودم می‌پرسم سطح بعدی چیست؟ چطور می‌توانم خودم را رشد بدهم تا به آدم بهتری تبدیل شوم؟»
افراد موفق برای بهتر شدن در کاری، از ابتدا تصمیم می‌گیرند در آن حوزه به بهترین تبدیل شوند. لنس آرمسترانگ دوچرخه‌سوار آمریکایی که دو دوره برنده جایزه معتبر توردوفرانس شد می‌گوید: «از همان ابتدا می‌خواستم به بهترین دوچرخه‌سوار تاریخ تبدیل شوم. نمی‌خواستم فقط در این کار خوب باشم. می‌خواستم بهترین باشم».
هفتمین راز موفقیت افراد موفق این است که آنها خدمت باارزشی به دیگران ارائه می‌دهند. موفقیت فقط دربارهٔ «من» و «خواسته‌های من» نیست، بلکه همچنین شامل این است که چطور می‌توانیم از خود فراتر رویم و کیفیت زندگی دیگران را بهبود ببخشیم.
واقعیت این است که افراد برای «شخص موفق» اهمیت قائل نمی‌شوند، بلکه برای این اهمیت قائل می‌شوند که چطور آن شخص مشکلشان را حل می‌کند، از رنج‌هایشان می‌کاهد، بر لذت‌هایشان می‌افزاید و چیزی باارزش به آنها می‌دهد.
صرف‌نظر از اینکه چه محصولی تولید می‌کنیم یا چه خدمتی ارائه می‌دهیم، در هر حال افرادی وجود دارند که به آنها خدمت می‌کنیم. خدمت پزشک به جامعه سلامتی، خدمت مدیر فروش به شرکت سودآوری، خدمت پلیس به مردم امنیت و خدمت مدرس به دانشجویان دانایی است.
آندره مالرو نویسنده مشهور فرانسوی می‌گوید: «رهبری کردن همان خدمت کردن است، نه بیشتر و نه کمتر».
مت گرونینگ خالق مجموعه تلویزیونی سیمپسون‌ها می‌گوید: «مهمترین رابطه‌ای که باید از آن محافظت کنیم، رابطه با مخاطبان است. یعنی همان مردمی که مجموعه ما را تماشا می‌کنند و من همیشه این را به یاد دارم».
خدمت کردن به دیگران باعث خوشحالی، احساس رضایت، مورد قدردانی قرار گرفتن، به رسمیت شناخته شدن و در یک کلام زندگی غنی می‌شود. ویلیام جیمز پدر روان‌شناسی نوین می‌گوید: «عمیق‌ترین اصل سرشت انسانی این است که انسان برای اینکه از کارهایش قدردانی شود، عطش دارد».
زیگ زیگلار از مدرسین سرشناس در زمینه فروش و سخنران مشهور می‌گوید: «شما می‌توانید به هر چیزی که می‌خواهید در زندگی‌تان برسید به شرط اینکه به قدر کافی به آدم‌ها کمک کنید تا به خواسته‌هایشان برسند».
هشتمین و آخرین راز موفقیت افراد موفق این است که در کارشان پشتکار دارند. پشتکار به معنای مداومت و پیگیری خستگی‌ناپذیر در انجام دادن کارهاست و به آن سرسختی نیز گفته می‌شود. پشتکار یعنی ادامه دادن با وجود شکست‌ها، رنج‌ها، تردیدها و ترس‌ها.
افراد موفق همگی افراد سرسختی بوده‌اند و با اولین شکست از میدان به در نرفته‌اند. تقاضای جی کی رولینگ نویسنده مجموعه کتاب‌های هری پاتر برای چاپ کتابش توسط ۳۶ ناشر رد شد تا ناشری چاپ آن را قبول کرد. دستورپخت مخصوص سرهنگ ساندرز خالق برند کی اف سی ۱۰۰۹ بار توسط رستوران‌داران مختلف رد شد تا بالاخره کسی آن را پذیرفت. آلبرت اینشتین در کودکی از سوی معلمانش «کودن» نامیده شد و یکی از معلمانش به مادر اینشتین گفت: «این بچه به هیچ جایی نمی‌رسد».
برخلاف تصور بسیاری از افراد که اعتقاد به موفقیت یک‌شبه دارند، افراد موفق ناگهان به موفقیت نمی‌رسند بلکه موفقیت آنها نتیجهٔ اقدامات ادامه‌دار و منظم است.
استیو بالمر از مدیران ارشد اسبق مایکروسافت می‌گوید چیزی حدود ده سال زمان برد تا شرکت آنها بتواند نسخه موفقی از نرم‌افزار ویندوز را به بازار عرضه کند.
ژوزه مورینیو مربی پرتغالی که توانست در سال ۲۰۰۴ تیم فوتبال پورتو را به مقام قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا برساند قبل از آن چندین سال در تیم‌های بزرگ مانند بارسلونا کمک‌مربی بود. او بعدها هدایت تیم‌های بزرگی مانند چلسی، اینترمیلان، رئال مادرید و منچستر یونایتد را به عهده گرفت.
جاستین گاتلین دوندهٔ آمریکایی که توانست در مسابقات قهرمانی ۲۰۱۷ مدال طلا را از چنگ یوسین بولت دوندهٔ افسانه‌ای جامائیکایی برباید، به دلیل مثبت اعلام شدن آزمایش دوپینگش چهار سال از حضور در میادین ورزشی محروم بود اما با تمرین منظم در این مدت توانست دوباره به سکوی قهرمانی برگردد.
در این مطلب با هشت راز موفقیت افراد موفق آشنا شدیم که عبارت بودند از اشتیاق، سختکوشی، تمرکز، به جلو راندن خود، داشتن ایده، بهبود مداوم، خدمت به دیگران و پشتکار. افراد موفق این هشت خصیصه را کمابیش در سطحی عالی دارند و همین باعث متمایز شدن آنها از دیگران می‌شود.
همان‌طور که می‌بینید این هشت خصیصه چیزهای عجیب و غریب و خارج از دسترسی نیستند. همه ما می‌توانیم با تقویت این هشت ویژگی، در زمره افراد موفق قرار بگیریم و در زندگی و کسب و کار خود به موفقیت برسیم.
منبع: دستیابی
خلاقیت: نمی دانم چرا انسان ها بیشتر دوست دارند برای موضوعات مهمی که در زندگی شان با آن رو به رو هستند، با عدد صحبت کنند. به طور مثال گفته می شود فلان چیز، هفتاد خاصیت دارد که کشف شده است و هفتاد خاصیت آن نیز هنوز کشف نشده است! در حالی که خواصی که هنوز کشف نشده اند، چگونه می توان برشمرد؟
به هر حال از آن جایی که عدد هفت و مضارب آن از تقدس برخوردار هستند، من هم تصمیم گرفتم تا عوامل موفقیت را به هفت بخش تقسیم کنم. اما بر این باورم که «اصول» درست و کارآمد زندگی (برخلاف اهمیت و ارزش بسیار زیاد آنها) بسیار کم و انگشت شمار اند.
نوشتاری که می خوانید بیشتر براساس تجربه زندگی ام است تا تئوری. پس ممکن است چیزی که برای من کاربرد داشته و در درجه بالای اهمیت قرار گرفته است، برای شما در درجه های پایین تر یا بالاتر قرار گیرد. ولی در اصولی بودن و اهمیت آن تقریبا همه متفقیم.
1 نخستین و مهم ترین اصل در موفقیت، که براساس تحقیقاتی که انجام داده ام، اساس و بنیان هر موفقیتی در زندگی است و عملا بدون آن دست یابی به موفقیت نه تنها امکان ندارد ،بلکه می تواند موفقیت های پیشین را نیز ازبین ببرد، .... است که بعدا عرض خواهم کرد.
2 اما دومین عامل موفقیت، داشتن هدف های مشخص و نوشته شده است. این گفته بسیار درست و سنجیده است که: «اهداف نانوشته، آرزویی بیش نیستند.»
3 سومین عامل موفقیت از دیدگاه من، توانایی تجسم و حس آن چیزهای زیبا و ارزشمندی است که از دست یابی به هدف نصیبمان می شود. یعنی توانایی خیال و رویای رسیدن به هدف. مغز انسان به گونه ای ساخته شده است که تنها به چیزهایی دست پیدا می کند که پیش از هر اقدامی بتواند داشتن یا دسترسی به آن و مزیت های دست یابی به آن را مزه مزه کند و لذت ببرد، یا رسیدن به هدف موجب شود فرد از فشار، درد و ناراحتی که در حال حاضر با آن دست به گریبان است، به نوعی رهایی یابد. وگرنه امکان هر اقدامی تقریبا غیرممکن است. به عبارت دیگر؛ «باید عاشق هدف خود باشی.» عشق به هدف یعنی سوخت و انگیزه ای که برای از میان برداشتن موانع و رسیدن به هدف به آن نیازمندیم. مشکل و ترس در زندگی واقعی، به باور من یعنی نداشتن عشق و علاقه به هدف. وگرنه عاشق در راه رسیدن به معشوق به تنها چیزی که نمی اندیشد، ترس و موانع است؛ چراکه نیروی عاشق بسیار قدرتمند است و نور آن دل، سنگین ترین تاریکی ها را که همان ترس و تردیدها ست، می شکافد.
4 عامل چهارم از آن مواردی است که بیشتر انسان ها آن را ندیده می انگارند و همین سبب می شود تا به خواسته های خود نرسند. گاهی اوقات تنها همین عامل به تنهایی می تواند فرد را به هدفش برساند. این عمل چیزی نیست جز «پیگیری». پیگیری معجزه می کند و در بیشتر مواردی که افراد می دانند چه می خواهند و حتی برایش اقدام هم می کنند، نبود پیگیری و سماجت کافی، موجب می شود که در پایان خود را ناکام ببینند. تجربه نشان می دهد خانم ها و کودکان هر دو از گروه «انسان های پیگیر» هستند و این خود سبب می شود که مخالفت های همسر، پدر و مادر یا هر شخص دیگر به تدریج کم رنگ و کم اثر شود و در نهایت این دو گروه هستند که به خواسته های شان رسیده اند. داستان تیمور لنگ -سردار گورکانی- را یادآوری می کنم که پس از شکست سختی که در یکی از نبردهایش خورد، به خرابه ای پناه برد و در آن حالت زار و نزاری که داشت مورچه ای را دید که تلاش می کند تا دانه ای بزرگ تر از خود را از دیواری بالا ببرد و هربار که سقوط می کند، کارش را دوباره از سر می گیرد. آن قدر این کار را کرد که موفق شد و دانه را به بالای مانع برد. تیمور که شاهد این ماجرا بود، پند می گیرد که اگر مورچه با پیگیری و سماجت می تواند به خواسته خود برسد و تسلیم نمی شود، او هم با پیگیری و جدیت حتما موفق خواهد شد. تیمور آنقدر در کارهایش تلاش و پیگیری کرد که در زمانه خود به این خصلت معروف و شناخته شد و تاریخ از او به عنوان یکی از فاتحان بزرگ یاد می کند. به زندگی خودتان بنگرید. هر بار که موفق نشده اید، به احتمال زیاد به قدر کافی پیگیری نکرده اید. پیشنهاد می کنم در هر زمینه ای دست کم «پنج» بار پیگیری کنید. بیشتر انسان ها اصولا برای رسیدن به هدف خود اقدامی نمی کنند چه برسد به این که پیگیری کنند.
5 «پاداش». ذهن بشر به گونه ای طراحی شده است که باید برای هر اقدام خود پاداشی مناسب بگیرد تا برای گام های بعدی انرژی آزاد کند. به ویژه در فعالیت هایی که نیازمند اقدام هستند و منجر به مهارت می شوند. در کار خود دقت کنید و ببینید چه مهارت هایی دارید؟ نواختن سازی را می دانید؟ ورزشکار هستید یا کاری را به خوبی و درستی انجام می دهید؟ اگر خوب بنگرید، می بینید که تمام آن را با تمرین و پیگیری به دست آورده اید، اما چیزی که سبب شده شما پیگیر و علاقمند بمانید، یا «پاداشی» بوده است که خودتان به خودتان داده اید یا «پاداشی» که دیگران به شما داده اند یا هر دو. بدون پاداش، عملا ادامه تمرین به خصوص تمرین هایی که نیازمند گذر از سختی هاست، ممکن نیست. به همین دلیل پیوسته برای هر کار ارزشمند و مثبتی که در جهت رسیدن به اهداف خود انجام می دهید «پاداش» در نظر بگیرید. این پاداش می تواند یک نوازش، یک تکه شکلات کوچک یا هر چیزی که به کام تان خوشمزه است و در ضمن به تندرستی تان ضرر نمی زند، باشد. به طور مثال فکر می کنید که دلفین ها یا شیرهای سیرک چگونه به این مراحل می رسند؟ آیا مدیران سیرک ها فرم استخدام به دریاها و بیشه ها می فرستند؟ خیر. اگر دلفینی از درون حلقه آتش می پرد، آموزش نخست آن این بوده است که در استخری که او بوده است، طنابی در کف استخر قرار می دهند، هر بار که او به صورت اتفاقی از روی طناب می گذرد (که عملا ناچار است) به او یک ماهی کوچک جایزه می دهند. حیوان به واسطه هوشی که دارد، متوجه رابطه عبور از روی طناب و دریافت «پاداش» می شود. بعد طناب را بالا می آورند و هر بار که دلفین از روی طناب (نه از زیر آن) می گذرد، ماهی جایزه می گیرد. در این زمان دلفین متوجه رابطه جدیدی می شود، «پاداش برای عبور از روی طناب». در گام های بعدی طناب را روی سطح آب و سپس بالاتر از آن می آورند و در این زمان است که دلفین به رابطه پرش و عبور از روی طناب یا حلقه پی می برد. اگر هم توجه کرده باشید، هر بار که حیوان دست آموزی کاری در جهت خواست مربی و آموزشی که گرفته است انجام می دهد، بی درنگ مربی به او یک ماهی کوچک یا پاداشی می دهد. بدین وسیله وی نمی گذارد که رابطه پاداش و رفتار دلخواه از ذهن حیوان محو شود. کافی است که ما هم با ضمیر ناخودآگاه –موتور قدرتمندی که ما را به خواسته های مان می رساند– ارتباط برقرار کنیم و آن را در جهت رسیدن به هدف های مان آموزش دهیم. ذهن ما صدها و هزاران بار هوشمندتر است و توانایی تفکر پیچیده را دارد و به همین دلیل است که کارهای بسیار دشوار را می تواند انجام دهد. به شرطی که پاداش مناسب را دریافت کند. حتی در آموزه های دینی و الهی به روشنی رابطه «پاداش» و «جزا» را می توان دید. بهشت؛ برای رفتارهای مورد تایید دین (صواب)، و جهنم؛ برای رفتارهایی که مورد تایید نیستند (گناه). حال که آفریدگار که خالق ماست بدین گونه با ما حرف می زند و آموزش می دهد، چرا این نکته کلیدی را در آموزش های خودمان انجام ندهیم؟
6 «ارزیابی» نیز یکی از عوامل موفقیت در رسیدن به هدف و خواسته های مان می تواند باشد. کسانی که توانایی طراحی سیستم «بازخورد» را در کارهایی که به انجام می رسانند دارند، به سرعت به نکاتی کلیدی در کارشان دست می یابند؛ نکته هایی که موجب می شود، سرعت دست یابی افزایش و هزینه های آن کاهش یابد. همچنین از دقت عمل و راحتی بیشتر نیز برخوردار شوند. یکی از مزایای بزرگ سیستم ارزیابی این است که هرگونه شکستی بلافاصله می تواند تبدیل به موفقیت و آموزش شود. یعنی بیاموزم که چه کرده ام که به اینجا رسیده ام؟ چه می کردم کارم راحت تر و آسان تر می شد؟ چگونه عمل کنم که هزینه ها کاهش یابد و دقت عملم بالا رود؟ تمام کسانی که کارها و مسیرهایی که رفته اند را بازنگری نمی کنند و نمی آموزند، اغلب مجبورند اشتباهات گذشته را تکرار کنند. در حالی که یک فرصت به نام «عمر» بیشتر ندارند. پیشنهاد می کنم با عمر کوتاه و ارزشمندتان از این شوخی ها نکنید و حتما از کارهای تان یادداشت بردارید و حتما آنها را مرور کنید و پیوسته این دو پرسش کلیدی را (حتی پس از موفقیت) از خود بپرسید: چه بهتر بود می گفتم؟ چه بهتر بود انجام می دادم؟
7 «مشورت و آموزش». تجربیات نظری و تحقیق های علمی روشن ساخته اند که یکی از راه های ساده سازی رسیدن به هدف و موفقیت در زندگی شخصی و حرفه ای، داشتن «الگو»های مناسب است. ذهن بشر پس از دیدن الگو بهتر درک می کند که چه رفتارهایی را باید انجام دهد تا موفق تر شود. به همین دلیل است که آموزش های تئوری به خودی خود کم اثر و گاهی ناکارآمد هستند. یعنی دانستن لزوما منجر به موفقیت نمی شود مگر اینکه به همراه اقدام و تجربه کردن باشد. در آن زمان است که مغز انسان به درستی درک می کند که منظور از «هدف» یا «موفقیت» چیست؟ به همین دلیل است که در تعریف «آموزش» گفته می شود، آموزشی موثر است که منجر به تغییر رفتار شود. رفتاری بهتر، موثرتر و کارآمدتر. امیدوار هستم که به کمک روش «آموزش شتابنده» محیطی فراهم کنیم تا افراد از آموزش، بیشتر لذت ببرند و بیشتر بیاموزند و آموزش را تبدیل به کاری پیوسته و به دور از هرگونه فشار و سختی کنیم.
***
در پایان ممکن است هنوز مورد نخست را به یاد داشته باشید و بپرسید: مهم ترین عامل موفقیت تکلیفش چه شد؟
برای پاسخگویی به آن، سوالی مطرح می کنم:
تمام این کارهای ارزشمند را که در نتیجه آنها یک فرد می تواند موفق تر، شادمان تر، موثرتر و راحت تر شود شما حاضرید برای چه کسی انجام دهید؟
پاسخ تان درست است.
«کسی که دوست اش دارید و برایش احترام قائل هستید».
تجربه ام نشان می دهد انسان هنگامی حاضر است رشد کند و موفق تر شود که خودش را دوست دارد و برای خودش ارزش و احترام قائل است.
نخستین و مهم ترین عامل موفقیت در هر زمینه ای این است که بتوانی، «خودت را دوست بداری و به خودت احترام بگذاری».
به همین دلیل هم هست که تاکید آموزه های «مکتب کمال» و شاگرد نخست آن (یعنی خودم) بر این است که انسان ها با خودشان آشتی کنند و خودشان را بیشتر دوست بدارند. چراکه تنها در این حالت است که ذهن فرد آماده می شود تا به خودش کمک کند و آن را توسعه بخشد و به همین دلیل است که محور اصلی آموزش و دوره های «مکتب کمال» براساس این شعار است:
«خودت را دوست بدار و کمک کن تا دیگران نیز خود را بیشتر دوست بدارند.»
در این مورد هم در مقاله ای جداگانه برای تان بیشتر خواهم نوشت و شرح خواهم داد چگونه افراد در حالی که می دانند، چه خوب است و چه بد است، اما آن نکات را نه تنها رعایت نمی کنند، بلکه در بیشتر مواقع رفتارشان با خودشان همانند رفتار با یک دشمن است تا یک دوست.
اگر از من بپرسید که: «تنها راه موفقیت و شادمانه زیستن چست؟» بدون اغراق به شما عرض خواهم کرد: «همه را فراموش کنید و کاری کنید که هر روز و هر لحظه بیشتر در آشتی با خود باشید و بیشتر خودتان را دوست داشته باشید و احترام بگذارید.»
منبع: برترین ها
در این مقاله، فهرستی از ۱۰۰ بهترین و سودآورترین ایده کسب و کار موفق یا ایده های استارت آپ موفق را معرفی می‌کنیم که می‌توانید همین امروز شروع‌شان کنید.
شروع یک کسب و کار بسیار دشوار است؛ این کار طولانی و پر زحمت است، و از لحاظ آماری، محکوم به شکست است. ولی اگر بتوانید به یک ایده‌ی کسب و کاری مناسب دست یابید، تنها مشکلی که در آغاز کار با آن رو به رو خواهید بود، این است که بتوانید کسب و کارتان را با موفقیت از آب بیرون بکشید. حدودا دو سال است شرکت‌ام را شخصا اداره میکنم، ولی برای آن‌که نهایتا به چیزی برسیم که واقعا مایل به آن هستیم، سه هفته وقت گذاشتیم و چندین جلسه در کافه‌ها و رستوران‌ها برگزار کردیم.
چنان‌چه مایل هستید در کنار کار اصلی‌تان، از راه دیگری نیز کمی پول در بیاورید، می‌توانید کسب و کارتان را در فاصله‌ی زمانی مدرسه رفتنِ فرزندان‌تان اداره کنید، یا از شبکههای اجتماعی نظیر فیس‌بوک پول بسازید؛ در این مقاله فهرستی طولانی و جامع را از ایده‌های کسب و کاری به شما ارائه می‌کنیم. جهت آسان‌تر شدن مشاهده‌ی این فهرست، آن را بر اساس صنعت / حوزه‌های خاص دسته‌بندی کرده‌ام؛ در صورت تمایل می‌توانید کل این ایده‌ها را مطالعه کنید، یا به سرعت آن را مرور کنید و به دنبال گزینه‌های مورد علاقه‌تان بگردید.
مطلب مرتبط: ۱۳ بهترین فرصت های کسب و کار کوچک در ۲۰۱۸
کسب و کارهای مربوط به خدمات منزل بسیار عالی هستند؛ راه‌اندازی‌شان آسان است، عملا نیاز به پرداخت هیچ بهایی ندارند، و هر قدر در آن سرمایه‌گذاری کنید، به همان میزان برداشت می‌کنید.
شاید به عقیده‌ی بسیاری از آدم‌ها، این کسب و کار به عنوان سر راست‌ترین راه برای پول درآوردن شناخته شود. با استفاده از نرم‌افزار مایکروسافت پابلیشر یک تراکت ساده طراحی کنید، تعدادی از آن چاپ کنید، و روی پنجره‌های مغازه‌های محلی بچسبانید، یا در صندوق‌های پستی خانه‌ها بیندازید. بهای این کار بسیار اندک است؛ فقط لوازم تمیزکاری و مقداری جوهر پرینتر! به آسانی هم می‌توان گستردگی کار را مدیریت کرد. مثلا، شرکت آمریکایی هوم‌جوی یک شرکت چند میلیون دلاری مربوط به خدمات تمیزکاری و نظافت بود. البته متاسفانه به دلایلی فعالیت‌اش را متوقف کرد و شرکت به فروش رسید.
به مجتمع‌های مسکونی بروید و تراکت‌تان را پخش کنید. معمولا بسیاری از ساکنین نواحی پر تراکم و مجتمع‌های مسکونی وقت رسیدگی به امور شستشوی البسه و ملحفه‌های‌شان را ندارند یا ترجیح می‌دهند برخی لباس‌های‌شان را با ماشین‌های خانگی‌شان نشویند. همچنین می‌توانید با سایر مراکز خشکشویی محله‌ها مشارکت کنید و به سادگی خدمات تحویل لباس‌های شسته شده به در منزل مشتریان‌شان را بر عهده بگیرید.
مطلب مرتبط: ۱۲ بهترین ایده های کسب و کار کوچک در ایران
این کار نیز تا حدودی شبیه مورد بالا است، اگرچه با این تفاوت که کمی بهای این کار بیشتر است، زیرا تجهیزات شستشوی فرش‌های نفیس شاید کمی گران‌قیمت باشند؛ ولی هر قدر موانع ورود به یک بازار بیشتر باشند، می‌توانید پول بیشتری از مشتری مطالبه کنید.
به طور مختصر و مفید بگوییم، تراکت چاپ کنید و جمعیت محلی‌تان را مورد هدف قرار دهید. هر ساختمانی پنجره دارد، و این پنجره‌ها در هوای آلوده به سرعت کثیف می‌شوند. تمیز کردن شیشه‌ها و نماشویی، به خصوص برای افراد ساکن در برج‌ها و ساختما‌ن‌های چند طبقه، دشوار است.
اگر با چند و چون این کار آشنا باشید و بدانید دقیقا باید چه کاری انجام دهید، می‌توانید مسئولیت تمیزکاری استخرهای منازل بالای شهر را به دست بگیرید. به علاوه، بر خلاف عقیده‌ی عامه، برای انجام این کار نیاز نیست حتما جوان و قدرتمند باشید.
شغلی بسیار عالی و راحت؛ در خانه‌ی مردم لم بدهید و وقت بگذرانید، صاحب یخچال و تخت‌خواب‌های‌شان بشوید و خوش بگذرانید و پول بگیرید! البته باید این رویاپردازی‌ها و صحنه‌های داخل فیلم‌های سینمایی را دور بیندازید … ولی در دنیای واقعی، این کار بازار خوبی دارد. فقط باید مجوزهای لازم را بگیرید و طبق آن‌چه قبلا گفته شد، در محل بازاریابی کنید.
مطلب مرتبط: ایده های بازاریابی چریکی: ۲۰۰ اسلحه برای بازاریابی چریکی
اگر کار آشپزی را دوست داشته باشید و بتوانید در حجم بالا آشپزی کنید، راه‌اندازی شرکت کترینگ می‌تواند ایده‌ای عالی باشد. بعد از اخذ مجوزهای اولیه، می‌توانید این کار را در خانه‌تان، با یک کترینگ کوچک شروع کنید و ابتدا، برای بوفه‌ها و سایر مکان‌ها ساندویچ و غذاهای ساده تهیه کنید، و بعدها، کسب و کارتان را گسترش دهید و به جشن‌ها و رویدادهای بزرگ خدمات ارائه دهید. البته بار دیگر خاطرنشان می‌کنیم، در مورد اخذ مجوزهای لازم، به خصوص، مجوز بهداشت، دقیق عمل کنید.
اساسا این کار شبیه همان کترینگ است، ولی در ابعاد کمتر. آدم‌های پولداری که بین ما زندگی می‌کنند، به داشتن سرآشپز شخصی علاقه دارند؛ یعنی کسی که دم دست‌شان باشد و صبح و ظهر و شب برایشان غذا بپزد. البته، از آن‌جا که این کار ترکیبی از کترینگ و نگهداری از منزل است، قوانین یکسانی بر اخذ مجوزهای آن اعمال می‌شود.
کسب و کار عالی برای آن‌هایی که دوست دارند در خانه‌ی مشتری کار کنند. اگر واقعا عاشق مراقبت از بچه‌ها هستید، می‌توانید حتی در فاصله‌ی زمانی مدرسه‌ی رفتن فرزندتان، از بچه‌های مردم مراقبت کنید. حتی می‌توانید با اخذ مجوزهای لازم، در خانه‌ی خودتان از چند کودک مراقبت کنید، یا یک مرکز مراقبت روزانه از کودکان تاسیس کنید.
تمام آن چیزهایی که در مورد نظافت منزل گفته شد، یادتان هست؟ این کسب و کار شبیه همان است، با این تفاوت که باید طراحی داخل خانه را تغییر دهید! البته، به همین راحتی هم نیست، و باید کمی سلیقه و مهارت هم داشته باشید؛ و البته بهتر است خودتان را بیمه‌ی کسب و کار کنید.
شخصا وقتی جوان‌تر بودم، مدتی در یک شرکت باغبانی کار می‌کردم. نکته‌ی فوق‌العاده در مورد باغبانی این است که نتیجه‌ی کارتان گویای تمام زحمات و دلسوزی‌های‌تان برای فضای سبز خواهد بود؛ از همین الان می‌توانید این کار را برای همسایه‌های محلی‌تان انجام دهید و کم‌کم برای خودتان یک امپراتوری ترتیب دهید.
مطلب مرتبط: ۱۶ عجیب ترین و خلاقانه ترین تبلیغات دنیا
این کسب و کار به درد کسی می‌خورد که مهارت و سلیقه‌ی عجیبی در طراحی‌های جذاب برای دکوراسیون داخلی داشته باشد. وظیفه‌تان این است که ملک یا آپارتمانی را به گونه‌ای تغییر شکل دهید یا بازسازی کنید که بیش‌ترین جذابیت را برای خریداران بالقوه داشته باشد. البته این کار نیاز به علم و دانش مخصوص دارد، ولی اگر علم و مهارت کافی را دارید، می‌توانید کمیسیون‌های بسیار خوبی هم از فروشنده بگیرید.
اصلا چه کسی از حیوانات بدش می‌آید؟ البته برای این کار باید عاشق حیوانات باشید. یک ضرب‌المثل فرنگی می‌گوید، اگر عاشق کارتان هستید، در حقیقت، در طول زندگی‌تان، یک روز هم کار نمی‌کنید.
اساسا شاید شبیه همان خدمات مراقبت از کودکان باشد (!)، ولی کاغذبازی‌های‌اش کمتر است. در عوضِ پیاده‌روی، نوازش، غذا دادن، و بازی با سگ‌های دوست‌داشتنی – یا هر حیوان خانگی دیگری – در طول روز، از صاحب آن پول بگیرید. البته شاید به نظر برسد بازار این کار در ایران آن‌چنان قوی نباشد، ولی بازاری است بکر و در حال رشد. با استفاده از شبکههای اجتماعی، تبلیغات محلی (تراکت و غیره)، و مشارکت با سایر کسب و کارهای مربوط به حیوانات خانگی برای کسب و کارتان بازاریابی کنید.
همسرم سه سگ دارد، و هر ماه یا کمی بیشتر، لازم است موهای‌شان را کوتاه کند و کمی به سر و وضع‌شان برسد. بنابراین، بعضی از نژادهای سگ، درست مثل آدم، به اصلاح و آرایش مو نیاز دارند؛ ولی انجام این کار برای سگ‌ها سخت‌تر است و به همین دلیل، می‌توان پول بیشتری از مشتری مطالبه کرد. برای بازاریابی هم می‌توانید بخش خدمات مراقبت از حیوانات خانگی را یک بار دیگر مطالعه کنید.
در شبکههای اجتماعی تبلیغ کنید و به مغازه‌های مربوط به حیوانات خانگی نزدیک شوید و با آنها مشارکت کنید – به آنها پیشنهاد دهید به ازای هر مراجعه‌ی موفق مشتری، به آنها کارمزد می‌دهید. مشارکت‌های محلی به صورت مستقل انجام می‌شود؛ ولی در مورد همکاری با فروشگاه‌های بزرگ و زنجیره‌ای باید گفت، تا وقتی نتوانید حجم زیادی از مشتری را جذب کنید، همکاری با این قبیل فروشگاه‌ها وقت تلف کردن است.
شاید بیشتر آدم‌ها عاشق دیدن صحنه‌های دلبری کردن و رقصیدن سگ‌های زیبای و پشمالو باشند. اگر احساس می‌کنید کمی در مورد تربیت سگ‌ها مهارت و استعداد دارید، این ایده می‌تواند برایتان عالی باشد.
بیشتر آن‌هایی که حیوان خانگی دارند، عاشق خرید اسباب‌بازی یا هدیه‌هایی برای آنها هستند. از اسباب‌بازی‌های چلاندنی برای سگ‌ها گرفته تا تیرک‌های چوبی برای پنجه کشیدن و بازی گربه‌ها، با ساخت این وسایل می‌توانید پول زیادی به دست بیاورید. محصولات‌تان را از طریق فروشگاه‌های آنلاین و شبکههای اجتماعی بفروشید.
مطلب مرتبط: ۳۶ ایده خلاقانه تبلیغات محیطی و برچسب های تبلیغاتی
اگر تحصیلات دانشگاهی دارید، مثلا اگر حسابدار خبره یا نمونه‌خوان باتجربه هستید، کلی کسب و کار برایتان وجود دارد که فقط با ایجاد شبکه و ارسال ایمیل به مشتریان بالقوه می‌توانید آنها را برای خود راه‌اندازی کنید.
هر کسی بتواند به خوبی از پس هر یک از این ۱۰۰ شرکت بر بیاید، حتما به یک حسابدار نیاز پیدا خواهد کرد. از ثبت و بایگانی کردن حقوق و دستمزد گرفته تا ارائه‌ی اظهارنامه‌ی مالیاتیِ سالانه از طریق نرم‌افزار حسابداری، برای مهارت‌های‌تان تقاضای زیادی وجود دارد. برای سازمانی کار کنید که با بنگاه‌های کوچک و متوسط از قبیل شتاب‌دهنده‌ی استارت‌آپ کار می‌کند.
این کار هم شبیه کار حسابداری است، ولی کمی گسترده‌تر است. از طریق وبلاگ بازاریابی کنید و در آن، در مورد چیزهایی نظیر بهترین اقدامات کسب و کاری، مدیریت پول و غیره صحبت کنید.
بسیاری از موسسات معماری برای کار بر روی پروژه‌های خاص از معمارهای آزاد / پیمانکارها استفاده می‌کنند؛ بازاریابی برای این کار، خود به خود به صورت شبکه‌ای انجام می‌شود، بنابراین بهاگان (جمع بها) بازاریابی‌تان بسیار کم خواهد بود.
صاحبان کسب و کارها را در تمام جنبه‌های کسب و کاری‌شان مشورت دهید و پشتیبانی کنید. این ایده‌ی بسیار گسترده‌ای است و از مشاور سئو (بهینه‌ساز موتورهای جستجو) تا مشاور مدیریت را پوشش می‌دهد. تجربه‌های‌تان به جای شما صحبت می‌کنند و فرایند بازاریابی و دستیابی به مشتریان نیز به صورت شبکه‌ای (دهان به دهان و فرد به فرد) انجام می‌شود.
تا حدود زیادی شبیه به دو مورد بالا است؛ ولی اگر دارای پروانه‌ی وکالت باشید، به اندازه‌ی کافی تقاضا برای خدمات‌تان وجود خواهد داشت. ولی چرا علاوه بر کار اصلی‌تان و به عنوان کار جانبی، به صورت آزاد فعالیت نکنید، یا حتی موسسه‌ی مشاوره‌ی حقوقی خودتان را تاسیس نکنید؟
برخی آدم‌ها عاشق یاد دادن هستند؛ آنها واقعا از کمک به دیگران برای یادگیری مسائل مختلف لذت می‌برند. اگر شما هم از همین دسته آدم‌ها هستید، باید از این علاقه‌تان پول بسازید! صنعت آموزش بسیار عظیم است و نرم‌افزارهای بسیاری نیز در این صنعت وجود دارند که می‌توانند در تبدیل مهارت‌های آموزشی‌تان به پول، کمک‌تان کنند.
مطلب مرتبط: ۲۵۰ بهترین ایده های راه اندازی کسب و کار و کارآفرینی
روابط عمومی تا حدودی مثل یک فعالیت سرگرم‌کننده در زمینه‌ی ایجاد روابط با دیگران است؛ اگر روابط عمومی خوبی داشته باشید، احتمالا می‌توانید با خبرنگاران در تمام حوزه‌های نشر رابطه‌ی صمیمی ایجاد کنید. اگر مثلا در یک نشریه‌ی معروف دوستانی داشته باشید، می‌توانید از طریق معرفی آنها به کسب و کارهای بزرگ و نشر مطالبی درباره‌ی آنها در نشریه‌ی مورد نظر، درآمدتان را افزایش دهید. من شخصا این کار را به گونه‌ای انجام می‌دهم که نتایج آن نسبت به آژانس‌های روابط عمومی بسیار رضایت‌بخش‌تر هستند.
همان‌طور که دنیا روز به روز تمرکزش را بر روی فناوری افزایش می‌دهد، برخی آدم‌ها برای عقب نماندن از این دنیا به شدت تلاش می‌کنند، و ناگزیر به تغییر هستند. در صورت کسب مهارت‌های لازم، می‌توانید خدمات آموزش و پشتیبانی فناوری اطلاعات ارائه دهید، و اگر خدمات‌تان برای مشتریان به اندازه‌ی کافی جذاب باشد، مشتریانی خواهید داشت که تا آخر عمر همراه‌تان می‌مانند.
اگر فروشنده‌ی بسیار ماهری هستید و همیشه در این کار موفق هستید، می‌توانید ساعاتی از آخر هفته‌های‌تان را پشت تلفن بگذرانید، یا اینکه اصلا، دست به کار شوید و یک مرکز تماس تلفنی راه‌اندازی کنید. می‌توانید به عنوان یک بنگاه کاریابی یا واسطه (کار چاق کن) پول خوبی به دست بیاورید.
شخصا به تازگی رزومه‌ام را به‌روز رسانی کردم و در آخر، آن را به عنوان نمونه / فیدبک برای حدود ۱۰ فرستادم. تهیه‌ی یک رزومه یا نامه‌ی پوششی واقعا دشوار است؛ بیشتر آدم‌ها از نوشتن و تعریف کردن از خود متنفر هستند؛ به علاوه، بین نشان دادن اعتماد به نفس، و گستاخ و از خود راضی به نظر آمدن فاصله‌ی بسیار ظریفی است. برای پیدا کردن مشتری می‌توانید با کافی‌نت‌ها و دفاتر فنی صحبت کنید.
سرعت خواندن‌تان و همچنین دقت‌تان به جزییات، عامل مهمی در جذب مشتری است. برای این کار هم می‌توانید از طریق کافی‌نت‌ها، دفاتر فنی، یا موسسات پژوهشی و غیره بازاریابی کنید.
اگر واسطه‌ی خوب و ماهری باشید، می‌توانید پول خوبی از این راه به دست بیاورید. شرکت‌های کاریابی به افرادی که بتوانند در این زمینه به آنها کمک کنند، کمیسیون خوبی می‌دهند. چند نفر را در لینکدین می‌شناسید؟ یک ایمیل یا یک تماس تلفنی می‌تواند کلی پول برایتان بسازد. به علاوه، می‌توانید فقط به وسیله‌ی یک دستگاه تلفن و روابط عمومی قوی، یک موسسه‌ی کاریابی باز کنید؛ پول خوبی در این کسب و کار نهفته است.
مطلب مرتبط: استارت آپ های تک شاخ: حرکت از ایده‌های شکست خورده به سمت برندهای موفق
مهمانی‌ها، عروسی‌ها، جشن‌های تولد، زوج‌های جوان و غیره و غیره، همگی می‌توانند جزء مشتریان بالقوه‌ی خدمات عکاسی باشند. اگر یک دوربین دیجیتال باکیفیت، و کمی استعداد و مهارت در عکاسی داشته باشید، می‌توانید پول خوبی در بیاورید. اگر قیمت‌تان زیر قیمت آتلیه‌ها و عکاسی‌ها باشد، و بتوانید اعتماد افراد مختلف را به دست بیاورید، مشتریان دائمی خواهید داشت. از طریق شبکههای اجتماعی بازاریابی کنید و اجازه دهید کارهای‌تان با مشتری‌ها حرف بزنند … و البته از آنها بخواهید شما را به دوستان / خانواده / همکاران معرفی کنند.
این کار، اساسا از همه نظر مثل عکاسی است؛ فقط نباید دستان‌تان بلرزند!
با کمک به تامین مالی شرکت‌ها، چه از طریق سرمایه‌گذار فرشته و چه از طریق صندوق‌های سرمایه‌گذاری پرخطر، پول خوبی به جیب بزنید. این کار دارای بازار فوق‌العاده‌ای است و در این زمینه، ارزش مخاطبین گوشی تلفن‌تان حتی از طلا هم بیشتر است.
این حوزه دارای دسته‌بندی‌های گسترده‌ای است، و غیر از عناوینی که در این مقاله فهرست کرده‌ایم، موارد متعدد دیگری نیز وجود دارند، ولی محدود کردن ایده‌های کسب و کاری به یک فهرست ۱۰۰ تایی، کار دقیق و دشواری است. اگر یک شب ساعت ۳، با یک ایده‌ی عالی در مورد یک تاتوی زیبا از خواب بیدار شده‌اید، یا دائما منتظر محصولات جدید آرایشی هستید، این بخش کاملا برای شما مناسب است.
نکته‌ی خوبی که در این صنعت وجود دارد، این است که معمولا می‌توانید، برای این کار، فضایی را در یک سالن آرایش اجاره کنید؛ یعنی اینکه نیاز نیست کلی پول بابت جا و حتی تبلیغات خرج کنید. به سالن‌های آرایش محل سر بزنید و با آنها صحبت کنید.
پیرسینگ هم درست مانند تاتو کاری است.
درست حدس زدید؛ این هم مانند دو گزینه‌ی بالا است.
اگر هنر آرایشگری داشته باشید، خیلی کارها می‌توانید انجام دهید؛ می‌توانید با مراکز برگزار کننده‌ی عروسی، مثلا تالارها و غیره، همکاری کنید و به گونه‌ای با آنها به توافق برسید که برایتان تبلیغ کنند. اگر آرایشگر خوب و منصفی باشید، می‌توانید با خیلی از کسب و کارهای مرتبط با این بخش مشارکت کنید.
امروزه همه عاشق و نیازمند ماساژ شده‌اند و این کار بازار بسیار خوبی دارد. از ماساژ‌های ورزشی دردناک گرفته تا ماساژ‌های آرامش‌بخش در منزل یا محل کار؛ آینده‌ی این کسب و کار هم روشن است. بازاریابی برای این کار به حوزه‌ای بستگی دارد که می‌خواهید این خدمات را به افراد ارائه دهید؛ مثلا بسته به میزان بودجه‌تان، می‌توانید از شبکههای اجتماعی یا تبلیغات به صورت پرداخت به ازای هر کلیک استفاده کنید.
باید اعتراف کنم، امروزه بسیاری از خانم‌ها یا حتی آقایان، شخصا، مشاوران زیبایی خوبی هستند. به این ترتیب، این افراد می‌توانند اطلاعات و مهارت‌های‌شان را در اختیار دیگران قرار دهند. اگر شما هم چنین مهارت‌هایی دارید، می‌توانید با سایر کسب و کارها در این حوزه مشارکت کنید؛ به علاوه، وبلاگ یا سایتی تاسیس کنید و در آن، مطالب و نکات مختلفی درباره‌ی سبک‌های پوشش و زیبایی قرار دهید و از این طریق خودتان را به افراد بیشتری بشناسانید.
ایده‌ای جدید که هم بازار خوبی دارد و هم آینده‌ی خوبی. البته برای راه‌اندازی این کسب و کار باید به اندازه‌ی کافی جلب اعتماد کنید و اگر قصد ایجاد نرم‌افزار خاصی نیز برای این کار دارید، باید مجوزهای لازم را نیز تهیه کنید.
فرصت‌های آنلاین آن‌چنان بی‌انتها هستند که می‌توان ادعا کرد، بی‌نهایت ایده‌ی کسب و کار آنلاین وجود دارد – به همین خاطر هم، در این بخش ایده‌های زیادی به شما معرفی خواهیم کرد. اگر مجموعه‌ی مهارت‌های خاصی دارید، یا اگر از روابط عمومی خوبی بهره‌مند هستید، می‌توانید حتی ظرف نیم ساعت از طریق اینترنت پول خوبی در بیاورید. در این بخش توضیحاتی درباره‌ی هر یک از روش‌های کسب درآمد آنلاین ارائه می‌کنیم – پیشنهاد من این است که در این حوزه از طریقبازاریابی ربایشی به مشتریان مورد نظرتان برسید؛ بنابراین، در زمینه‌ی صنعت مورد نظرتان یک وبلاگ ایجاد کنید، در شبکههای اجتماعی حضور داشته باشید، و برای رسیدن به ترافیک ارگانیک کمی به بهینه‌سازی موتور جستجو (یا همان سئو) بپردازید.
در این روش از کسب درآمد، وقتی کاربران و بازدیدکنندگان وب‌سایت‌تان با کلیک بر روی یک لینک (پیوند)، محصولی را از شرکت‌های طرف قراردادتان می‌خرند، آن شرکت‌ها به شما پول می‌دهند. اساسا، می‌توانید یک وب‌سایت سراسر تجاری درست کنید و همه‌ی لینک‌ها خرید را به آمازون یا سایر فروشگاه‌های آنلاین متصل کنید. هر بار که یک نفر از طریق وب‌سایت شما از این فروشگاه‌های آنلاین خرید کند، مبلغی به حساب‌تان واریز می‌شود.
علاوه بر آن، اگر بتوانید وبلاگ یا انواع دیگری از سایت‌های رسانه‌ای تاسیس کنید و در آن، جمعیتی از دنبال‌کننده‌ها یا بازدیدکننده‌های ثابت و وفاداری تشکیل دهید که جهت دسترسی به مطالب و امکانات سایت به شما پول بدهند، می‌توانید راه بسیار خوبی برای درآمدزایی ایجاد کنید؛ هم‌اکنون، با کاهش درآمدهای حاصل از فعالیت‌های رابطه‌ای و تبلیغاتی، بسیاری از ناشران و مجلات آنلاین از این نوع درآمدزایی پیروی می‌کنند.
می‌توانید دکمه‌ای تحت عنوان هدایا و کمک‌ها را نیز طراحی کنید – چنان‌چه در وب سایت‌تان اهداف غیر انتفاعی را نیز دنبال می‌کنید، انجام این کار برایتان ضروری است. سایت‌هایی نظیر ویکیپدیا از این راه برای ادامه‌ی کارشان، کسب درآمد می‌کنند.
این روش درست مثل بازاریابی رابطه‌ای است، با این تفاوت که کاربران در وب‌سایت‌تان می‌مانند. در روش دراپ شیپینگ (Drop-shipping) به فروش محصول می‌پردازید، ولی نیازی به داشتن انبار و حتی تحویل جنس به مشتری ندارید، بلکه فقط فرایند خرید را کنترل می‌کنید. پیاده‌سازی دراپ شیپینگ بسیار پیچیده‌تر از فروش رابطه‌ای است، ولی بازده‌ی آن به شکل قابل توجهی بسیار بیشتر از آن است. اگر این کار خوب پیش برود، حتی می‌توانید یک تجارت الکترونیکی بین‌المللی داشته باشید.
اگر دستی در هنر و طراحی دارید، یا مثلا شیرینی‌پز ماهری هستید یا توانایی تولید هر محصول دیگری را دارید، با استفاده از فروشگاه‌های آنلاین شخصی یا فروشگاه‌های آنلاین دیگر، محصولات‌تان را بفروشید. خوبیِ استفاده از سایر فروشگاه‌های آنلاین این است که می‌توانید بدون نیاز به هیچ گونه برنامه‌نویسی، تجارت الکترونیک خودتان را داشته باشید.
وبلاگی بسازید و مخاطبین گسترده‌ای جمع کنید؛ اگر بتوانید این کار را به خوبی انجام دهید، کلی پول به دست می‌آورید. وب‌سایتی مانند تک‌کرانچ ابتدا فقط وبلاگی برای سرگرمی بود، ولی هم‌اکنون به یک کسب و کار بزرگ تبدیل شده است و ۲۵ میلیون دلار به دست آورده است.
بسیاری از وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌ها به داشتن محتوایی برای بازاریابی و تبلیغ نیاز دارند؛ و اگر قلم نافذی دارید، می‌توانید به عنوان یک تبلیغ نویس آزاد پول در بیاورید.
اگر در مورد موضوعی خاص دارای دانش و فن هستید، چرا کتاب کوتاهی درباره‌اش نمی‌نویسید و آن را به صورت الکترونیکی در سایت‌ها و اپلیکیشن‌های کتاب‌فروشی منتشر نمی‌کنید، و با فروش آن، پول به دست نمی‌آورید؟
سایت‌های مختلفی وجود دارند که می‌توانید با ثبت نام و ارسال رزومه‌تان در آنها، به مشتریانی دست یابید که به کارتان احتیاج دارند. کارهای زیادی است که می‌توانید به صورت دورکاری و آزاد در خانه‌تان انجام دهید؛ از طراحی لوگو گفته تا نویسندگی و ترجمه و غیره.
سایت‌هایی نظیر ترک مکانیکی آمازون وجود دارند که در عوضِ انجام کارهایی که فقط از هوش انسانی بر می‌آیند و هنوز رایانه نمی‌تواند به طور کامل و مطمئن انجام‌شان دهد، به افراد پول می‌دهند. مثلا در این سایت می‌توانید با تبدیل فایل‌های صوتی به نوشتاری پول در بیاورید. البته موفقیت و وسعت کارتان، به بلد بودن زبان‌های مختلف بستگی دارد.
بر اساس یکی حوزه‌های کسب و کار اینترنتی، یک نمایندگی تاسیس کنید. معمولا نمایندگی‌های اینترنتی در حوزه‌هایی نظیر طراحی، سئو، ماموریت پژوهشی، و توسعه تخصص دارند و حتی فقط با اپلیکیشن‌های موبایل کار می‌کنند.
اگر در توسعه‌ی اپلیکیشن مهارت دارید، می‌توانید با یک دستکاری معمولی و توسعه‌ی اپلیکیشن‌ها، آنها را در سایت‌ها و اپلیکیشن‌های مخصوص برای فروش بگذارید.
اگر در یک حوزه‌ی خاص دارای تخصص هستید، می‌توانید دوره‌های آموزش آنلاین برگزار کنید و از شرکت‌کننده‌های این دوره‌ها پول بگیرید. برخی از شرکت‌ها و سایت‌ها وجود دارند که فضایی برای انتشار و بازاریابی دوره‌های آموزشی در اینترنت برایتان فراهم می‌کنند.
دوره و زمانه‌ی استخدام دستیار شخصی به سر رسیده است، و دستیاران مجازی روز به روز محبوب‌تر می‌شوند. اگر مشتاق سازمان‌دهی شدن هستید و می‌خواهید کمی پول اضافه در بیاورید، دستیار مجازی ایده‌ی کسب و کاری بسیار خوبی است.
تجارت در اینترنت یک کار هنری است. ابتدا با چیزهای کوچک و ارزان شروع کنید؛ محصولات کوچک را در سایت‌ها و اپلیکیشن‌ها بخرید، سپس دستی به سر و روی‌اش بکشید و مجددا آن را بسته‌بندی کنید و همان جا با سود بیشتر بفروشید.
پیدا کردن یک دامنه‌ی خوب و خرید آن با قیمتی مناسب می‌تواند راهی برای پولدار شدن‌تان باشد. حتی می‌توانید کاری کنید که هنگام بازگشت دامنه‌ها به بازار، از این مسئله مطلع شوید.
اگر ساکن شهر‌های توریستی هستید، و ویلا یا اتاق اضافه دارید، یا خودتان هنگام تعطیلات به مسافرت می‌روید، می‌توانید از طریق سایت‌های اجاره‌ی ویلا و خانه برای مناسبت‌های خاص مشتری پیدا کنید و پول در بیاورید.
بیشتر وب‌سایت‌ها از عکس‌های آرشیوی استفاده می‌کنند؛ اساسا بیشتر وب‌سایت‌های خارجی بابت حق استفاده از عکس‌ها در مطالب‌شان به صاحبان عکس پول پرداخت می‌کنند. از این رو، می‌توانید کلی عکس‌های زیبا و با ارزش بگیرید و آنها را وب‌سایت‌های مخصوص فروش عکس‌های آرشیوی قرار دهید و منتظر سفارش مشتری بمانید.
راه‌اندازی یک کسب و کار بسیار دشوار است، به خصوص در بازارهای شناخته شده و قدیمی. اگر در حوزه‌ی پژوهش‌های بازار تجربه دارید، از طریق شبکههای اجتماعی و وب‌سایت‌های مخصوص پژوهش‌های‌تان را در زمینه‌ی بازار به متقاضیانِ این قبیل اطلاعات ارائه دهید.
به تازگی برخی از سایت‌های نظرسنجی در ایران نیز تاسیس شده‌اند که با شرکت در نظرسنجی‌های‌شان می‌توانید پول در بیاورید.
افراد مشهور در یوتیوب از درآمد تبلیغاتی‌شان پول‌های هنگفت و مسخره‌ای به جیب می‌زنند. برای اینکه بتوانید در یوتیوب به شخصیت مشهوری تبدیل شوید، لازم نیست یک خواننده یا هنرپیشه‌ی معروف باشید؛ فقط کافی است یکی از ویدئوهای‌تان همه جا پخش شود (اصطلاحا وایرال شود).
راههای بسیار عالی جهت بازاریابی برای محصولات و خدمات وجود دارند؛ اگر بتوانید جمعیت بزرگی را تشکیل دهید که خواهان شرکت در وبینارتان باشند، می‌توانید با استفاده از محتوای دیگران کلی پول به جیب بزنید. اگر در زمینه‌ای دارای نبوغ و استعداد هستید، وبینارهایی برگزار کنید و افراد را به شرکت در آن تشویق کنید. بابت شرکت در این وبینارها می‌توانید پول بگیرید یا محصول‌تان را در آن‌جا تبلیغ کنید.
وقتی شرکت‌ها محصول یا خدمت جدیدی عرضه می‌کنند، زمان زیادی می‌گذرد تا تمام خطاها و کمبودهای‌اش شناسایی و برطرف شوند. شرکت‌ها پول زیادی برای آزمودن محصولات و خدمات‌شان خرج می‌کنند؛ از این رو، می‌توانید خودتان را به عنوان یک آزمونگر آزاد معرفی کنید یا وب‌سایتی در این مورد راه‌اندازی کنید و به عنوان یک آزمونگر بازاریابی کنید. شاید بعدها توانستید یک شرکت تخصصی در زمینه‌ی آزمودن محصولات و خدمات سایر شرکت‌ها تاسیس کنید و این کار به شغل اصلی و درآمدزای‌تان تبدیل شود.
هزار و یک … هزار و دو … ببخشید در حال ورزش بودم. اگر شما هم در زمینه‌ی تناسب اندام و علوم بهداشت و تغذیه صاحب علم و تجربه هستید، این بخش حتما به دردتان می‌خورد.
من به مربی شخصی‌ام ساعتی ۵۰ پوند دستمزد پرداخت میکنم. اگر مدرک مربیگری دارید، به باشگاه محل‌تان سر بزنید و در خصوص چند و چون فعالیت در آن‌جا به عنوان یک مربی شخصی تحقیق کنید. نیازی به داشتن مکان یا تجهیزات خاص وجود ندارد؛ فقط کافی است مبلغی را جهت استفاده از محل به باشگاه بدهید. مشتریان‌تان هم همان جا به سراغ‌تان می‌آیند؛ چه چیز از این راحت‌تر؟
دوره‌های تناسب اندام برگزار کنید. چیزهایی مثل برگزاری تناسب اندام به روش نظامی در پارک محل واقعا می‌توانند موفقیت‌آمیز باشند؛ بابت چند هفته برنامه‌ی تناسب اندام می‌توانید از شرکت‌کننده‌ها پول بگیرید. در ورزشگاه‌های محلی، از طریق اینترنت، و همچنین پخش تراکت و پوستر می‌توانید بازاریابی کنید.
این مورد هم درست مانند مربی شخصی است، با این تفاوت که در همه جا نمی‌توانید آن را اجرا کنید؛ و باید فضای مخصوصی را اجاره کنید.
هنرهای رزمی همیشه محبوب هستند، حتی می‌توانید جهت آموزش هنرهای رزمی با مدارس و باشگاه‌ها قرارداد ببندید. مبلغ اندکی از بچه‌های مدرسه‌ای مطالبه کنید، ولی برگزاری روزی ۱۰ جلسه‌ی آموزشی می‌تواند پول خوبی به جیب‌تان واریز کند.
فوتبال / والیبال / کشتی و … مدرک مربیگری سطح بالا بگیرید و به صورت مربی آزاد مسئولیت تیم‌های محلی را به بپذیرید. خدا را چه دیدید، شاید روزی الکس فرگوسن شدید.
فضایی را در یک باشگاه مخصوص یوگا یا باشگاه محل‌تان اجاره کنید و به مربیگری بپردازید.
هر قدر هم که ورزش کنید، باز هم بین شکم و آشپزخانه رابطه‌ی مستقیمی وجود دارد. اگر متخصص تغذیه هستید می‌توانید با همه‌ی مکان‌های بالا قرارداد ببندید یا به افراد خاص توصیه‌های تغذیه‌ای ارائه دهید.
آغاز هر کسب و کار بزرگ و موفق در یک تصمیم خلاقانه ریشه دارد. در این بخش، کلی ایده‌های خلاقانه به شما معرفی می‌کنیم که بتوانید با استفاده از آنها به هنر درون‌تان تجسم دهید.
آدم‌ها معمولا علاقه دارند یک چیز قدیمی یا حتی به ظاهر قدیمی در خانه‌شان داشته باشند؛ این گونه چیزها به طراحی‌های مدرن شخصیت می‌دهند؛ می‌توانید لوازم قدیمی (لزوما نه آن‌چنان قدیمی) را با قیمت اندک بخرید و با هنر و خلاقیت امروزی دستی به سر و روی‌شان بکشید و بفروشید.
با رعایت مسائل قانونی و احترام به تاریخ کشور، می‌توانید از این راه پول خوبی به دست بیاورید.
شاید نیازی به گفتن نداشته باشد، ولی اگر واقعا استعداد دارید هرگز نباید دست روی دست بگذارید و استعدادتان را هدر دهید. حتی اگر به قصد تفریح و سرگرمی هم که باشد، آثار برجسته‌تان را به بازار ببرید و ببینید چه پیش میاد.
یکی از سخت‌ترین چیزها در دنیای استارت‌آپ‌ها، پیدا کردن طراحان با کیفیت است. برای استارت‌آپ قبلی‌مان، حدود پنج تیم طراحی را رد کردیم تا توانستیم به طراحان مورد نظرمان دست پیدا کنیم. اگر دستی در طراحی وب دارید، پروفایل شایسته‌ای برای خودتان تهیه کنید، و شروع به تعریف و تمجید کردن از خود کنید و در آخر، منتظر بمانید تا سیل درخواست‌ها به سمت‌تان سرازیر شوند.
اگر شما هم از آن دسته افرادی هستید که همیشه با تماشای مسابقات آشپزی و کیک‌پزی تلویزیونی به خودتان می‌گویید، “من می‌توانم در این مسابقه برنده شوم”، دست به کار شوید و دست‌پخت‌های‌تان را به صورت آنلاین یا از طریق همکاری با فروشگاه مواد غذایی محلی‌تان بفروشید.
دقیقا به همین نحو. شاید تا به حال چنین چیزی را دیده باشید؛ افرادی که درِ صندوق عقب خودروی‌شان را بالا می‌زنند و ادکلن می‌فروشند. خیلی‌ها از این راه پول خوبی به دست می‌آورند؛ حتی می‌توان به این کار به عنوان شغل تمام وقت نگاه کرد.
اگر در خانه یا کارگاه خانگی‌تان محصولی هنری می‌سازید؛ اگر ترشی، شیرینی، یا هر چیزی از این قبیل درست می‌کنید، می‌توانید آنها را در بازارهای موقت، مثل چهارشنبه بازار و غیره به فروش برسانید.
این مورد هم دقیقا شبیه مورد بالا است، با این تفاوت که می‌توانید در بسیاری از فروشگاه‌های بزرگ و مراکز خرید، با پرداخت مبلغ نه چندان زیاد، غرفه‌های ثابت داشته باشید.
فروش آثار هنری در چهارشنبه بازارها و غرفه‌های فروشگاه‌ها ممکن است دردسرهای خودش را داشته باشد؛ ولی فروش آنلاین این آثار، هم راحت و بدون دغدغه است، و هم اینکه مخاطبین‌تان گسترده‌تر می‌شوند.
این مقاله می‌توانست حاوی “۳۰۰ ایده‌ی کسب و کاری” باشد؛ ولی نه من وقت داشتم و نه شما حوصله‌ی خواندن! در آخر مایل هستم به سایر ایده‌های مورد علاقه‌ام اشاره کنم که در هیچ یک از دسته‌بندی‌های بالا جا نگرفتند.
شرکت‌ها همیشه به افرادی نیاز دارند که تراکت‌های‌شان را در مکان‌های عمومی یا صندوق پستی خانه‌ها پخش کنند. شما می‌توانید در این حوزه یک آژانس حرفه‌ای تاسیس کنید که نه تنها تراکت‌های مشتری را طراحی و چاپ می‌کند، بلکه مسئولیت پخش‌شان را نیز بر عهده می‌گیرد.
با تالارهای عروسی و سالن‌های همایش صحبت کنید تا شما را به مشتریان‌شان معرفی کنند. شما هم آنها را قانع کنید که می‌توانید برگزاری این گونه مراسم را به ساده‌ترین و ارزان‌ترین شکل ممکن برنامه‌ریزی کنید.
تنها کافی است یک زبان خارجی بلد باشید و اعتماد به نفس داشته باشید. با همکاری با آژانس‌های مسافرتی پول خوبی به دست می‌آورید.
به فروش بلیط کنسرت و نمایش بپردازید؛ یا می‌توانید در محل برگزاری، مستقیما مسئول فروش بلیط شوید، یا اینکه بلیط‌ها را بخرید و در زمانی نزدیک به برگزاری، آنها را بفروشید.
لیمو بخرید، لیموناد بسازید، و به سوپر مارکت‌ها بفروشید! شوخی نمی‌کنم؛ البته بهتر است برای این کار مجوزهای لازم را بگیرید؛ دوستی دارم که از تولید و فروش لیموناد به سوپر مارکت‌های محلی شروع کرد و الان، کارخانه‌ی تولید نوشیدنی دارد.
ون دارید؟ خودتان و دوستانتان راکب موتورسیکلت هستید؟ پیک شوید و خریدها و کالاهای مشتریان را حمل و نقل کنید. برای این کار می‌توانید سایت یا اپلیکیشن هم راه‌اندازی کنید.
این هم دقیقا مانند مورد بالا است، ولی با این تفاوت که باید یک خاور یا کامیون داشته باشید.
می‌توانید با هزینه‌ی اندکی، یک دکه‌ی کوچک بگیرید و در سطح شهر قهوه و تنقلات بفروشید؛ شاید به نظر نرسد، ولی پول خوبی در می‌آورید.
با تالارها و برگزار کننده‌های عروسی صحبت کنید و از آنها بخواهید شما را به عنوان دی‌جی به مشتریان‌شان معرفی کنند.
به تازگی خیلی از سلبریتی‌ها و افراد مشهور و متمول به استخدام بادیگارد و نیروی امنیتی علاقه‌مند شده‌اند. اگر مهارتی در این زمینه دارید یا حتی اگر فقط هیکل خوبی دارید، می‌توانید به این کار مشغول شوید.
اگر سرمایه‌تان به خرید یک خودروی نسبتا لوکس می‌رسد، و تنها کاری هم که بلد هستید، رانندگی است، می‌توانید پول خوبی از این راه به دست بیاورید. بسیاری از آژانس‌های بالای شهر به مهمان‌ها و مسافران وی‌آی‌پی خودروهای لوکس و راننده ارائه می‌دهند.
به تازگی و با تاسیس شرکت‌های تحقیقاتی بازار، به نیروی کار جدیدی نیاز پیدا شده است که بتواند محصولات مختلف را بخرد و گزارشی در موردشان به این شرکت‌های تحقیقاتی ارائه دهد. خرید کنید و پول بگیرید، زندگی از این هم راحت‌تر؟
با افزایش خودروها و آلودگی هوا، و باران‌هایی جسته و گریخته‌ای که یک خودرو سفید را به مشکی متالیک تبدیل می‌کنند، کار و بار کارواش‌ها سکه است.
عاشق سریال پوارو و شرلوک هلمز هستید؟ دوست دارید سر از هر کاری در بیاورید؟ می‌توانید مجوز این کار را بگیرید و پول خوبی به دست بیاورید.
پول خوبی در این کار است، و البته، به مهارت خاصی هم نیازی ندارد. در خانه‌ی بدهکاران را می‌کوبید، طلب‌ها را وصول می‌کنید، و در آخر بخشی از آن را برای خودتان بر می‌دارید. حتی معمولا می‌توانید منطقه‌ی خودتان را نیز داشته باشید، بنابراین دیگر نیاز نیست سر کسب و کار با دیگران رقابت کنید.
یک دستگاه چاپ و فتوکپی حرفه‌ای بخرید و در محل، یک کسب و کار محلی راه بیندازید. همیشه آدم‌ها به این گونه خدمات نیاز دارند.
آدم‌های زیادی را می‌شناسم که پول‌های احمقانه‌ای بابت اجاره‌ی دستگاه‌های کف‌ساز یا مه‌ساز، یا این قبیل دستگاه‌ها می‌دهند. این تجهیزات آن‌چنان گران‌قیمت هم نیستند، و همیشه مشتری‌های خودشان را دارند.
آیا می‌دانستید، می‌توانید بابت فروش زباله و مواد دور انداختی به مراکز بازیافت پول به دست بیاورید؟ شاید با شنیدن این جمله به سرعت به یاد بی‌خانمان‌هایی افتاده باشید که با سر و وضع کثیف تا کمر در سطل‌های زباله خم می‌شوند و به دنبال چیز ارزشمندی می‌گردند که به مراکز بازیافت بفروشند. ولی این تصویر درست نیست، کسب و کارهای زیادی در این زمینه وجود دارند که صاحبان آنها، افراد متمولی هستند.
اگر ذهن‌تان به ایده‌ای نمی‌رسد، می‌توانید آن را از افراد دیگر خریداری کنید. فرانشیز یعنی اینکه بخشی از یک مدل کسب و کار بزرگی را بخرید؛ مثل بسیاری از فروشگاه‌ها و رستوران‌های زنجیره‌ای که افراد مختلف تحت نام یک برند، صاحب کسب و کار خود هستند.
اگر ملک شخصی با چند اتاق مستقل دارید، و فرزندان‌تان هم دیگر بزرگ و مستقل شده‌اند، از خانه‌تان به عنوان یک پانسیون استفاده کنید.
اگر صدای خوب و متمایزی دارید یا قادر هستید به خوبی صحبت کنید، می‌توانید به عنوان گوینده و دوبلور برای بسیاری از محصولات تلویزیونی و ویدئویی فعالیت کنید.
اگر قادر هستید با قدرت کلام و داستان‌های الهام‌بخش به دیگران انگیزه دهید، یا اگر چهره و صدای با نمکی دارید و قادر هستید دیگران را بخندانید، می‌توانید از طریق برگزاری سخنرانی‌های انگیزشی یا حضور در جشن‌ها و مهمانی‌ها پول خوبی به جیب بزنید. همایش‌ها و مهمانی‌ها پول خوبی برای جذب مخاطب به شما می‌دهند.
بچه‌ها معمولا به دنبال یک محل بازی یا ایستگاه بازی هستند. می‌توانید سالن بازی یا گیم نت تاسیس کنید؛ برای این کار فقط به چند دستگاه رایانه، ایکس‌باکس، و پلی‌استیشن نیاز دارید. البته بهتر است پیش از تاسیس این مرکز، مجوزهای لازم را نیز دریافت کنید.
ارائه‌ی خدمات مدیریت، مشاوره، و پیشگیری از بلایای طبیعی ایده‌ی بسیار خوبی است که این روزها متاسفانه مشتریان بسیاری پیدا کرده است. حتی فکر بلاهای طبیعی مانند سیل، زلزله یا حمله‌ی تروریستی ممکن است زندگی را برای آدم‌ها سخت کند. امروزه مدیریت و پیشگیری از خطرات مرتبط با بلایای طبیعی به یک چالش تبدیل شده است. یک شرکت مدیریت بلایا می‌تواند فرآیندها و راه‌حل‌هایی ارائه دهد که خطر را چه برای دارایی‌ها و چه برای زندگی افراد به حداقل برساند.