و در پایان موفقیت در زندگی به نحوه تفکر و نیز نگرش ما بستگی دارد. پس استرس خود را کنترل کنید، به تغذیه خود توجه داشته باشید، ورزش کنید و افکار منفی را از ذهنتان بزدایید و در نهایت روحیهای بالا داشته باشید.
منبع: بیتوته
هر کس تعریف خودش را از موفقیت دارد. بعضی نگاهی کاملا مادیگرایانه به آن دارند و بعضی دیگر موفقیت را درونشان جستوجو میکنند. تا به حال مقالات بسیاری در چطور خواندهاید که دربارهی چیستی موفقیت و چگونگی دستیابی به آن بودهاند. این بار برای تعریف موفقیت و راههای دستیابی به آن، به سراغ رواندرمانگر رفتیم. آنچه در ادامه دربارهی روانشناسی موفقیت میخوانید، به قلمِ جویس مارتر (Joyce Marter) است که حدود ۲۰ سال از عمرش را در این وادی سپری کرده است.
«موفقیت، یعنی دوست داشتن خودتان، دوست داشتن آنچه انجام میدهید و دوست داشتن روشی که انجامش میدهید.»
– مایا آنجلو
هر یک از ما در زندگی با فراز و نشیبهای متفاوتی روبهرو هستیم و وقتی خودمان را با دیگری مقایسه میکنیم، به نظرمان میرسد که روزگار منصفانه برخورد نکرده است. اما من معتقدم به هر یک از ما دقیقا همان مقداری داده شده که برای یادگیری از این سفر درونیِ معنویِ منحصربهفرد به آن نیاز داریم.
آدمهای زیادی را دیدهام که فقط زندگی میکنند؛ اجازه میدهند نیروهای بیرونی برایشان تصمیم بگیرند و جهتشان را تعیین کنند. علاوه بر این، باید تأکید کنم که همهی ما در مسیر زندگی، ناخودآگاه آن چیزی را بازسازی میکنیم که برایمان آشناست، این فرایند ادامه مییابد تا وقتی چیز بهتری را انتخاب کنیم و آگاهانه در آن مسیر قدم برداریم.
اگر با آغوش باز به سمت یادگیری بروید، مطمئن باشید که این دشواری، دانش فوقالعادهای برایتان به ارمغان میآورد و همین دانش است که شما را به سوی روشنگری هدایت خواهد کرد. یکی از بزرگترین هدایایی که من به عنوان رواندرمانگر (psychotherapist) گرفتهام، خِرد جمعیِ مراجعهکنندگانم است. برای من افتخار بزرگی است که در مسیر غلبه بر چالشهای زندگی، در آغوش کشیدنِ داشتهها و تواناییها، و حرکت به سوی خودشکوفایی، از نزدیک آنها را همراهی کنم.
برای موفق بودن، باید بیدار شویم، باید از جا برخیزیم و با تمام وجود در عرصهی زندگی حاضر شویم. باید خودمان را با شگفتانگیزترین سرنوشتها هماهنگ کنیم و مسیر مناسبی را به سوی آن طرحریزی کنیم. باید آگاهانه مسیری را انتخاب کنیم که بیداریِ آگاهیمان را هم از منظر فردی و هم جمعی، تسهیل کند.
همه چیز در زندگی به هم پیوسته است. در مسیر تکاملمان، روابط و کار و زندگیمان هم شکل میگیرند. متقابلا، همینطور که تحت تأثیر روابط و کارمان هستیم، تکامل مییابیم.
من به عنوان کسی که حدود ۲۰ سال از عمرش را رواندرمانگر بوده و حدود ۱۵ سال هم کارآفرین، متوجه شدهام که سلامت روانی و موفقیت شغلی، در حقیقت دو روی یک سکه هستند. تنها زمانی که آگاه، سالم و متعادل هستیم میتوانیم در زمینهی روابط عاطفی، سلامتی، استفاده از زمان و پول عملکرد موفقی داشته باشیم.
اینها توصیههای من برای تسلط بر روانشناسی موفقیت هستند:
همهی ما به دلیلی به موقعیتهای شغلی و عاطفی فعلی دست یافتهایم. نقشهایمان را در خانواده آموختهایم و اغلب آنقدر الگوها را بازسازی میکنیم تا در نهایت راه خود را از میانشان پیدا کنیم. عادات قدیمی را کنار بگذارید، همان عاداتی که دیگر به دردتان نمیخورند.
روانشناسی شناختی توصیه میکند که افکارمان را پیش از احساسات و رفتارهایمان قرار دهیم. نباید خودتان را با باورهای محدودکننده، به غل و زنجیر بکشید. همانطور که دکتر جویس بِرادرز (Joyce Brothers) گفته است: «موفقیت در حقیقت حالتی ذهنی است. اگر میخواهید موفق شوید، پس باید به دید شخص موفق به خودتان نگاه کنید.» به قدرت افکارتان اعتماد داشته باشید و همهی خوبیها را به سوی زندگیتان هدایت کنید.
به گذشته احترام بگذارید، از آن بیاموزید و بعد هم رهایش کنید. دربارهی آینده هم نگران نباشید. به سراغ قدرت فوقالعادهی روشهای ذهنآگاهی همچون تنفس عمیق و مدیتیشن بروید. این تمرینها شما را در لحظهی جاری، محکم و پایدار میکنند.
وین دایر (Wayne Dyer) میگوید: «هدف ما، واقعیت را شکل میدهد.» اهداف اصلی زندگیتان را شناسایی کنید، آنها را روی کاغذ بیاورید و با آنها زندگی کنید.
همانطور که در روانشناسی ورزشی گفته میشود، تجسم مثبت، احتمال موفقیت را افزایش میدهد. از خودتان بپرسید اگر چراغ جادو داشتم، چه آرزوهایی میکردم. سطح خواستههایتان را بالا ببرید. به دنبال نقاط قوت و تواناییهایی در خود بگردید که به دیگران نفع برسانند. روابط «برد-برد» ایجاد کنید تا کائنات با تمام قدرتش از آن حمایت کند. برای خودتان «تابلوی تجسم» درست کنید.
به صدای درونتان توجه کنید و ببینید آیا افکار منفیای وجود دارند که احتمالا ریشه در گذشته داشته باشند یا نه. با «زوم اوت» کردن و فاصله گرفتن، از باورهای منفی جدا شوید و از زاویهی دیگری، به عنوان شخصی بیطرف، به این وضعیت نگاه کنید.
طبق قانون جذب، هر مثبتی، مثبت دیگری را جذب میکند. فهرستی از آن چیزهایی که قدردانشان هستید تهیه کنید. به جای بدترین منتقد، بهترین مشوق خود باشید.
انرژی خود را با مبارزه و مقاومت در برابر آنچه نمیتوانید تغییر دهید (مثل آدمها، احساساتشان، رفتارهایشان و…) هدر ندهید. در عوض نیروی خود را جمع کنید برای تغییر آنچه میتوانید (مثل تفکرتان، رفتارهایتان، حد و مرزهایتان و…). ببخشید و رنج و خشمها را رها کنید؛ این کار را برای آزاد کردن خودتان از این زنجیرها انجام دهید.
همهی ما گاهی به موانع برخورد میکنیم، اما چگونگی واکنشمان است که تعیین میکند در دور باطل گرفتار شدهایم و مدام دور خودمان میچرخیم، یا رشد میکنیم و بزرگ میشویم. به خودتان فرصت بدهید و بدانید که همهی ما انسان هستیم و در جریان. از اشتباهات عبرت بگیرید، انعطافپذیر باشید و با قدرت پیش بروید.
با خودتان مهربان باشید و به خودتان اهمیت بدهید. بین کار و زندگی تعادل ایجاد کنید و شبکهی حمایتی مثبتی برای خود ایجاد کنید. این عشق به خود را با تعهد به دستیابی به بزرگترین موفقیتهایتان در زندگی نشان دهید.
موفقیت یعنی زندگی با تمام وجود، با صداقت و با شجاعت، آن هم به شیوهای که تا جای ممکن با بهترینهای خودتان و دیگران هماهنگ شوید.
غیرممکن است در ایران بخواهید موفق شوید اما نام برایان تریسی را حداقل 5 بار نشنیده باشید…
برای ما ایرانی ها، او نماد موفقیتِ غربی است. کسی که کتاب های زیادی از او در کتابفروش ها به چشم میخورد و در تمام کتاب هایش به پند های ساده و روانی به ما راه صحیح موفقیت را نشان میدهد.
خیلی ها هستند که معتقدند مسیر زندگی شان پس از آشنایی با برایان تریسی تغییر کرد. زندگی خیلی از آنهایی که کتاب هایش را خوانده اند متحول شده.
فروشندگانی با درآمد بالا هستند که فروش خوب شان را مدوین کتاب پرقدرت «روانشناسی فروش» برایان تریسی اند.
به راستی نمیتوان هیچ ایرادی بر کتاب های برایان تریسی وارد کرد. برایان تریسی آنقدر ساده، روان و کاربردی می نویسد که از میانه خواندن تصمیم میگیرید کتاب را کنار گذاشته و به آنچه یادگرفتید عمل کنید.
اما در این مقاله میخواهیم کمی بیشتر (و خلاصه) راجع به برایان تریسی بدانیم؛
این مقاله زندگینامه برایان تریسی و یا معرفی محصولات او نیست. ما با این پیشرفض که حداقل نام او را شنیده اید، میخواهیم کمی بیشتر راجع به او بدانید. این مقاله کمی بیشتر از آشنایی است و مثل کتاب های برایان تریسی، کاربردی !
در زمستان سرد سال 1944 در شهر ونکوور کانادا بدنیا آمد. اهل درس نبود و خیلی زود مدرسه را نیمه تمام رها کرد تا به دنبال کسب پول برود چون خانواده واقعا فقیری داشت.
اولین کاری که پیدا کرد، باربری کشتی بود. به مدت هشت سال مشغول به کار سخت فیزیکی باربری کشتی شد؛ رفته رفته نسبت به این کار و زندگی سختی که داشت ناامید و بی انگیزه شد.
به خاطر فشار کاری اش، که به گفته خودش تمام این مدت را در سفر گذراند و هشتاد کشور دنیا را در پنج قاره دید و دیگر نمی توانست آن شغل را ادامه دهد پس خیلی زود سراغ شغل راحت تر دیگری رفت و فروشندگی را انتخاب کرد.
فروشندگی شغل به نسبت بهتری بود. او سود معینی از فروش کالا بدست می آورد. بدون هیچ مسافرت طاقت فرسایی و یا کار سخت فیزیکی… اما در فروش هم آنچنان موفق نبود.
یک روز، سوالی سرنوشت ساز به ذهنش خطور کرد :
«چرا با وجود سخت کار کردنم، دیگران از من جلوتر هستند؟»
این سوال مدام در ذهنش بود. چرا با اینکه هم اندازه فروشندگان موفق کار میکند، اما هم اندازه آنها درآمد ندارد؟ چرا زندگی او به خوبی زندگی فروشندگان دیگری که به همان میزان ساعت کاری دارند نیست؟
این جستجو و پیگیری برای یافتن سوال، باعث شد به پاسخی دست پیدا کند و بعدا آنرا برای ما در کتاب های مختلفی بنویسد؛ پاسخ ساده بود : چون دیگران روش های دیگری استفاده میکنند. در حقیقت، آنها کارهای درست را با روش درست انجام میدهند و البته از وقت شان هم به خوبی استفاده میکنند.
در آن غوغای فکری، برایان تریسی بارها امیدش را از دست داد. او احساس میکرد همه از او برتر و بهتر هستند… اما کم کم پاسخ این سوال باعث شد تا کارهایی که افراد موفق انجام میدهند را انجام دهد تا همانند آنها او هم موفق شود.
مهم ترین نکته ای که برایان تریسی در دوران بحران زندگی اش کشف کرد، این بود که انسان، هروقت بخواهد میتواند زندگی اش را تغییر دهد و او تصمیم گرفت این کار را بکند. موفقیت دیگران از طریق روش های دیگر برای او همچون یک رازِ هیجان انگیز بود.
به وی امیدِ روزهای بهتر و زندگی خوب را میداد. او دقیقا زندگی افراد موفق اطرافش را الگوبرداری کرد. ساعت بیداری، زمان کار کردن، نوع حرف زدن و حتی نوع راه رفتن شان را هم تقلید کرد.
او در کتابش نتیجه را این چنین نوشت :
«هنوز یک سال از شروع کارم نگذشته بود که من تبدیل به فروشنده زبردست شده بودم… درحالی که فقط 25 سال سن داشتم.»
برایان تریسی، در بیش از 22 حرفه را امتحان کرد. چندین شرکت راه اندازی کرد و به دانشگاه بازگشت و مدرک فارغ التحصیلی اش را در رشته بازرگانی دریافت کرد. همچنین توانست زبان های فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی را هم یادبگیرد و به عنوان سخنران، مربی و مشاور بیش از 500 شرکت برتر دنیا مشغول به کار شود.
برایان تریسی هرساله برای بیش از 300000 هزار نفر سخنرانی میکند و همایش هایی برگزار میکند که در آن بیش از 20000 نفر همزمان حضور دارند.
برایان تریسی در مقدمه تمام کتاب هایش، تنها راز موفقیت اش را که مهم ترین شالوده تمام کتاب هایش است را چنین توضیح میدهد :
«من در طول س، ،وابق حرفه ای خود، یک حقیقت ساده را کشف کردم و باعث شد به موفقیت های بیشتر در موقعیت های بهتر دست پیدا کنم؛ هم چنین احترام و مقام و خوشبختی را در این دیدم که یک فرد بتواند فکرش را تنها بر روی یک هدف مهم متمرکز کند و تمام کارهای لازم را به طرز صحیحی انجام دهد و تا زمانی که به نتیجه نرسید، دست از تلاش نکشد… همین راهکار است که جان کلام تمام کتاب هایم است.»
این مهم ترین توصیه، نصیحت و چکیده خالص کتاب های برایان تریسی بود.
اگر میخواهید در فروش، تبدیل به یک فوق ستاره شوید، باید مهم ترین هدف تان همین باشد و هرکاری برای رسیدن به این هدف لازم است را انجام دهید و تا زمانی که موفق نشدید، دست از تلاش برندارید.
اگر میخواهید زندگی تان را متحول کنید و تغییر دهید، این نیز باید تبدیل به مهم ترین هدف تان باشد؛
هرکاری بخواهید انجام دهید و به هر نتیجه مهمی که بخواهید در زندگی برسید باید تمرکز کامل بر روی آن داشته باشید و وقت و انرژی تان را صرف کارهایی که شما را از هدف تان دورتر میکنند، نکنید.
در ادامه، مهم ترین جملات از کتاب های برایان تریسی را میخوانید :
منبع: 12 سئو
**تعریف موفقیت**
هرکس تعریف خاصی از موفقیت دارد و براساس آرمانها و اندیشه خویش آن را توصیف میکند، برخی موفقیت را در کسب استقلال مالی میدانند، گروهی دیگر آن را در کنترل و ثبات شغلی و در نهایت بعضیها موفقیت را در قدرت و ثروت میبینند. اما موفقیت در یک محدوده زمانی میتواند بر تمامی این تعاریف دلالت کند و در مقطعی دیگر مانند هیچ کدام از آنها نباشد. درواقع برحسب هر فعالیتی، موفقیت تعریفی جداگانه و متفاوت دارد. اما اصلیترین وظیفه هر کارآفرین و کارجو پرداختن به طرحهای خویش و گذراندن مسیری است که وی را به هدف نزدیک میکند. به بیان دیگر، موفقیت رسیدن به جایگاه و نقطهای آرمانی است که از مدتها پیش طبق برنامهای منظم طرح شده و شما را در یک بازه زمانی موظف به گذراندن این مسیر میکند.
**هر روز موقعیتی جدید خلق کنید**
یکی از ابزارهای ارتباطات، داشتن فن بیان و ایجاد رابطه با مخاطبان است. از این توانایی در جذب مخاطبان استفاده کنید و ارتباطی موثر خلق کنید. اساس کار تجارت براساس برنامهها و الگوهای از پیش تعیین شدهای است که به وسیله گروه مشاوره تنظیم شده و شما در مقام مجری این شبکه باید برتوسعه ارتباطات خود بکوشید. هرروز با الهام از محیط کاری، مطالعه وضعیت اقتصادی شرکتها و سازمانها و از همه مهمتر نوسانهای بازارهای تجاری، شبکه تجاری و فعالیتهای خودتان را مورد ارزیابی قرار دهید. همیشه ایدههای برتر در بافت جامعه و از گفتوگو و تحقیق با افراد باتجربه به وجود میآیند. بنابراین همیشه درعرصه فعالیت تجاری جسور و پویا باشید و از روند معاملات و نحوه توزیع کالاها مطلع شوید.
**اهمیت بازاریاب در روند توسعه تجارت **
در هر شرکتی بازاریاب از بناهای اصلی و موتور حرکت تیم تجاری به حساب میآید. درواقع بازاریاب عاملی ارتباطدهنده و پلی برای صعود شرکت به مراحل موفقیت است. بازاریاب با توجه به مهارتی که دارد از میان سیل موسسهها، شرکتها و عموم مردم متقاضیانی را به شرکت مربوطه معرفی میکند و در ازای هر معامله علاوه بر حقوق ثابت خویش، درصدی دریافت میکند که نه تنها روشی بسیار موثر است، بلکه در وی ایجاد انگیزه نیز میکند. بازاریاب با جستوجوهای خویش، سوخت و بقای شرکت را تامین میکند و همچون مشاوری کارآزموده اهداف مدیر و کارآفرین را در بازارهای تجاری ممکن میسازد. شناخت بازارهای تجاری و نیاز مشتری، توزیع به موقع محصولات، افزایش بهرهوری و تولید، گروه بازاریاب، نیروی متخصص و کارآمد و شبکه تبلیغات از مهمترین عواملی هستند که شرکت را در به تحقق رساندن اهداف یاری میکنند. تیم بازاریاب، متشکل از متخصصینی است که با آگاهی از مراکز عرضه کالا سفارشات لازم را در زمان مقتضی ارائه مینمایند.
**بینشی عمیق درباره اهمیت اهداف **
برای رسیدن به هر یک ازهدفهای خود مهلتی تعیین کنید. آنچه بیش از هر چیز با موفقیت و خوشبختی همسویی دارد خوشبینی است. هر موقعیتی را میتوان مثبت تلقی کرد، به شرطی که آن را فرصتی برای رشد و پیشرفت در نظر بگیریم. اگر در هر شخص و در هر شرایطی به دنبال نقاط مثبت باشید، تقریباً همیشه آن را پیدا خواهید کرد. کلید موفقیت در این است که هدف خود را تعیین کنید و طوری عمل کنید که گویی امکان شکست وجود ندارد و همینطور هم خواهد شد. هر اتفاقی را به یک تجربه آموزنده مبدل کنید. در هر ناامیدی و شکستی، به دنبال درسی با ارزش باشید. رسیدن به موفقیت، آرزوی مشترک تمام انسانهاست ولی فقط عده محدودی میتوانند لذت رسیدن به این آرزوی مشترک را بچشند! تنها دلیل موفقیت داشتن ارادهای نفوذناپذیراست. حقیقت این است که همه ما انسانها در زندگی از فرصتهای تقریباً یکسانی برخوردار هستیم ولی راز موفقیت، خلق اتفاقات جدید و استفاده از روشهای متفاوت، اما مناسب است. بیشتر افراد سعی میکنند بدون در نظر گرفتن بعضی اصول و واقعیتها به اهدافی غیرمنطقی دست یابند. یکی از بزرگترین اشتباهاتی که بیشتر آنان مرتکب میشوند، وجود تصوری غلط است که اندیشه زمان کافی را در مراحل بعدی به آنان نوید میدهد و این واقعیتی است که اغلب شکستخوردگان آن را نادیده میگیرند. بنابراین باید با طرح برنامهای کوتاه مدت، مرحله به مرحله و در یک محدوده زمانی مشخص شده، میزان پیشرفت کاری را محاسبه کرد و دلایل کاهش و افزایش موفقیتها را ارزیابی نمود.
**وقت کاری شناور**
راهبرد طراحی شغل تازهتری که برای برانگیختن اعضای سازمان به کار میرود، وقت کاری شناور خوانده میشود. شاید سنتیترین خصوصیت کار این باشد که کارها باید در طول زمانی ثابت، یعنی هشت ساعت در روز، انجام شود. ولی به تازگی اعتراضاتی دراین باره انجام شده است. بسیاری از مدیران در رویارویی با مسائل انگیزشی و غیبت از کار به برنامههای زمانی انعطافپذیر در جایگاه راهحلی مناسب روی آوردهاند. هدف اصلی از این نوآوریها کاهش تعداد کل ساعتهای کار نیست، بلکه ایجاد انعطاف بیشتر برای کارکنان درست در همان ساعتهایی است که آنان باید کارهای خود را انجام دهند. منظور اصلی از وقت کاری شناور یا برنامه ساعتهای انعطافپذیر کاری آن است که به کارکنان اجازه دهند کارهای خود را در طول یک هفته کاری با برنامهای که خودشان تنظیم کردهاند تکمیل کنند. انتخاب زمانهای شروع و پایان میتواند انعطافپذیرتر از آن باشد که شرایط سازمانی اجازه میدهد برای اطمینان از اینکه انعطافپذیری به سودآوری سازمان آسیبی نرساند، بسیاری از برنامههای وقت کاری شناور شامل یک دوره نوبت کاری است که طی آن کلیه کارکنان باید کارخود را انجام دهند. مطالعات گوناگون سازمانی نشان داده است که برنامههای شناور اثرهای مثبتی برسازمان داشته است. چنین برنامهای باعث ایجاد رضایت شغلی بیشتری میشود که این رضایت نیز به نوبه خود بهرهوری بیشتری برای سازمان به ارمغان خواهد آورد. پژوهشهای دیگر گویای آن است که برنامههای وقت کاری شناور موجب انگیزش سطوح بالاتر از نیازها در کارکنان میشود و مانند اعضای سازمان به طور کلی به این برنامهها علاقمند هستند. چنین برنامههایی میتوانند به مدیران کمک کنند تا در شرایط رقابت با سازمانهای دیگر بتوانند افراد واجدشرایطی را به سازمان خود جلب کنند.
**حرف آخر**
تجارت، بازی پر سودایی است که از دیرباز طرفدارانی از تمامی طبقات جامعه داشته و هر کس بنابر توان، استعداد و سرمایه خویش از آن سود برده است. اما تجارت امروز نیازمند مردانی متفکر و متبحر است که با جسارت و درایت خویش حوادث تاریخسازی را خلق کنند. همیشه سودهای کلان و پیشرفتهای چشمگیر، مردانی از جنس خود را میطلبد. کلید بازارهای تجاری امروز در دستان مردان متخصصی است که از طوفانهای اقتصادی و نوسانهای تجاری نمیهراسند، بن بستهای مالی، سدی در برابر اراده آنان و مسیر پیشرفت شان ایجاد نمیکند و با مسدود ماندن شاهراههای تجاری، بزرگراهی جدید احداث میکنند. آری آنان مردان تجارتند و بس.
در این مطلب چند توصیه برای بهبود تجارت و یا شروع یک کسب و کار موفق برای شما بیان می کنیم که نتیجه بخش بودن آنها را تضمین میکند:
چه افرادی که قبلا سابقه شروع یک کسب و کار را داشته اند و چه آنهایی که برای اولین بار میخواهند کسب و کاری را آغاز کنند همه در یک نقطه مشترکند، میخواهند کسب و کاری موفق راه اندازی کنند، اما بار ها و بارها شاهدیم که با وجود موفقیت در ابتدا بسیاری از فعالیت های شغلی قبل از یک سال کاری تعطیل شده و یا با مشکلات عدیده ای دست و پنجه نرم می کنند، برخی دیگر نیز پس از شروع فعالیت به مسیری غیر از آنچه از ابتدا تعیین کرده بودند رفته و فعالیت های غیر مرتبط با اهداف اولیه خود انجام میدهند، در این مقاله روش راه اندازی یک کسب و کار موفق را به زبانی ساده توضیح داده و شما را با فاکتور های اولیه موفقیت در کسب و کار آشنا میکنم .
قبل از هرچیز باید این را بدانیم که فاکتور های موفقیت در بین افراد بسیار متفاوت است، لذا ابتدا باید تعریف خود را از یک تجارت موفق مشخص نماییم، چه بسا موفقیت در تجارت از دید یک شخص فروش بالا و سود سرشار کوتاه مدت، از دید شخصی دیگر آرامش در کسب و کار و سودی تضمین شده و برای دیگری ایجاد یک برند و یا کارآفرینی باشد.
در این مطلب سعی دارم موفقیت را از نقطه نظری متعادل در نظر گرفته و ارتباط آن را با کسب و کار برقرار نمایم، پس از سالها فعالیت در موسسات مختلف چه به عنوان سرمایه گذار چه بعنوان مدیر ارشد سازمانها و مراکز تجاری و یا مشاور و مدرس آنچه توجه مرا در طی سالیان به خود جلب نمود تشابه خلقیات و عادات افراد با نتایج مشابه در کسب و کار بود، این را میتوان همان قانون علت و معلول دانست و بی شک نتایج رفتار و اخلاق شما در کسب و کار به وضوح خود را نشان داده و برونداد یکسانی را در پی خواهد داشت.
در اینجا چند توصیه برای بهبود تجارت و یا شروع یک کسب و کار موفق برای شما دارم که تجربه و مطالعاتم نتیجه بخش بودن آنها را تضمین میکند:
1 – در صورتی که قبلا کسب و کاری داشته اید که موفق نبوده عوامل رفتاری خودتان را که باعث شکست شده پیدا کنید و به یاد داشته باشید عوامل درونی بسیار تاثیرگذار تر از عوامل خارجی هستند. پس برای تغییر نتایج قبلی ابتدا تغییر را از خودتان شروع کنید.
2 – قبل از داشتن یک برنامه استراتژیک ذهن خود را برای داشتن تفکر استراتژیک آماده کنید، برنامه ها ممکن است دستخوش تغییرات شوند اما یک ذهن خلاق و موقعیت شناس میتواند همیشه به کمک شما بیاید.
3 – از شروع کردن تجارت و یا کاری که به آن علاقه ندارید خود داری کنید، قبل از شروع کسب و کار بیشتر از سود دهی به مفید بودن کسب و کار و مطابقت آن با علایق خود اطمینان حاصل کنید.
4 – در مورد شرایط کسب و کار، رقیبان، مشتریان و مهمتر از همه وجه تمایز محصول خود با رقبا تحقیق کنید و یک سئوال اساسی را همیشه از خود بپرسید، مشتری چرا باید محصول یا خدمات شما را نسبت به رقیبتان ترجیح دهد.
5 – اهداف خود را مشخص کنید اهدافتان باید بزرگ اما قابل دسترس باشد. اهداف خود را دسته بندی و به دو دسته کوتاه مدت و بلند مدت تقسیم کنید، یادتان باشد اهداف بلند مدت چشم انداز سازمان شما را شکل داده و در صورت عدم انتخاب صحیح انگیزه های فعالیت را از بین خواهند برد .
6 – همیشه با انگیزه باشید و از افراد با انگیزه در سازمان خود کمک بگیرید، داشتن انگیزه میتواند هر غیر ممکنی را ممکن کند.
7 – به روی فعالیت ها ی اصلی خود تمرکز کنید هر روز از یک شاخه به شاخه دیگر نروید و سعی کنید کارها را اولویت بندی کنید. سعی کنید تمرکز اصلی خود را بر اهداف خود متمرکز کنید.
8 – از تغییر نترسید، به خاطر بسپارید همه در مقابل تغییر مقاومت میکنند اما باید به عنوان یک مدیر قدرت تصمیم گیری در لحظات حساس را داشته باشید و این تصمیم میتواند در مورد هر چیزی باشد، حتی خود شما !
9 – برای خود و کارمندان و مشتریانتان پاداش مشخص کنید در هر مرحله از کار در صورت دست یافتن به موفقیت، حتی موفقیت های کوچک به خود و دیگران پاداش بدهید.
10 – به یاد داشته باشید یک مدیر خوب باید کارمندانی خوب داشته باشد، منابع انسانی خلاق و با انگیزه را استخدام و به آنها آموزش دهید و سعی کنید اختیارات لازم را برای نمایش توانمندیهای خود داشته باشند، شما فقط باید از دور آنها را کنترل کرده و آنها را متوجه حظور و پیگیریتان بکنید اما از دخالت در مسائل کوچک خودداری کنید.
11 – بر محصولاتی تمرکز کنید که نیاز آن در طیف وسیعی از جامعه باشد، یادتان باشد شما میتوانید بدنبال نیازهایی باشید که هنوز محصول و خدماتی برای آنها ایجاد نشده است.
12 – تحمل داشته باشید و منتظر اتفاق خارق العاده نباشید، فقط و فقط به اهدافتان فکر کنید و مرحله به مرحله پیش بروید بسیاری از افراد دقیقا زمانی که با موفقیت چند قدم فاصله دارند دست از کار میکشند.
13 – یک مشاور خوب برای راهنمایی کسب و کار خود انتخاب کنید، در مورد فاکتور های مشاوره مدیریت تحقیق و کارآزموده ترین گروه را که میتوانند زمان کافی برای شما بگذارند انتخاب کنید، فراموش نکنید از افرادی که یک نسخه واحد برای همه دارند پرهیز کنید، یک مشاور مدیریت خوب با تکیه بر تجربه و تحقیق و آنالیز بازار میتواند از نگاهی دیگر کسب و کار شما را بررسی و راه حل های خوبی به شما ارائه دهد، اما یک نکته مهم در مورد داشتن مشاور این است که فقط زمانی که به بن بست رسیده اید به یاد داشتن مشاور نباشید.
14 – از تکنیک های مختلف فروش و بازاریابی بهره مند شوید، همیشه مشتریانی وجود دارند که شما آنها را نمی بینید، یک تیم بازاریابی خوب و مهم تر از آن چند ایده خوب برای فروش، همیشه فروش بیشتر میتواند به کار شما انگیزه و منابع مالی تزریق کند
15 – یک سیستم اطلاعاتی دقیق در کسب و کار خود ایجاد کنید، اطلاعات را دریافت، نگهداری و مرتبا آنالیز کنید، انحراف از اهداف و یا ضرر و زیان را در سریع ترین زمان تشخیص داده و به دنبال راه حل باشید
16 – سیستم های مدیریت کیفیت بر اساس استانداردهای بین المللی متواند بسیار موثر باشد، یک سیستم بهبود مستمر استاندارد تبیین و از آن تبعیت کنید.
17 – از تکنولوژی های روز بهره مند شوید و کسب و کار خود را همه جا معرفی کنید
18 – مهمترین عامل موفقیت شما در تجارت مشتریان شما خواهند بود یک کلید اساسی در موفقیت وفادار سازی مشتریان است، مشتریان خود را فراموش نکنید، مرتبا با آنها در تماس باشید و سعی کنید خدمات بیشتر و مطلوبی به آنها ارائه دهید .
19 – در مورد برند و مزیت های محصولتان تبلیغ کنید اما همیشه به خاطر داشته باشید موثر ترین تبلیغات باید با صداقت، کوتاه و حاوی یک پیام مشخص باشند که بر برند و مزیت محصول شما استوار باشد.
20 – به کار، منابع انسانی، محصول و برند خود باور داشته باشید و هر روز به فکر ایجاد یک خلاقیت در کسب و کارتان باشید.
هر چند عوامل و نکات مختلفی در این حوزه مطرح و قابل ذکر است اما رعایت نکات بالا شاید کلیدی ترین موارد در تجارت است، همانطور که در ابتدای مقاله ذکر نمودم فاکتور های موفقیت میتواند متفاوت باشد اما یک جمله از آلبرت انشتین را به شما یاد آوری میکنم سعی کنید به جای انسان موفق بودن بر روی ارزشمند بودن تمرکز کنید و من گمان میکنم یک کسب و کار و یا فرد ارزشمند همیشه موفق خواهد بود .