موفقیت فردی

راهی برای رسیدن به موفقیت فردی

موفقیت فردی

راهی برای رسیدن به موفقیت فردی

5 راهکار استثنایی برای کسب موفقیت در ​زندگی

بیشتر مردم فقط می‌خواهند زندگی خوب و خوشی داشته باشند و همواره در زندگی شاد و موفق باشند، اما آیا تا به حال از خود پرسیده‌اید که چگونه می‌توانید ابعاد تازه‌ای را وارد زندگی خود سازید؟ منظور از ابعاد تازه در زندگی، افق‌های تازه‌ای است که برای خود به‌وجود می‌آوریم و معنا و وضع تازه و عمیق‌تری به زندگی خویش می‌دهیم. بعضی وقت‌ها پیش آمده که به خودمان قول می‌دهیم ​ از فردا زندگی بهتری را آغاز ​‌کنیم، اما متاسفانه بعد از مدتی زیر قول خود می‌زنیم.

بیشتر مردم بر این باورند که کسب موفقیت در زندگی سخت و دشوار است، اما در حقیقت برای دست‌یافتن به موفقیت در زندگی به تلاش و کوشش و جدیت نیاز است. فقط کافی است بخواهیم و اراده کنیم.

اگر می‌خواهید در زندگی فردی موفق باشید به نکاتی که در زیر اشاره می‌شود توجه کنید:

1ـ کنترل استرس
یکی از مهم‌ترین راه‌های استثنایی برای کسب موفقیت در زندگی کنترل استرس است. درصد قابل توجهی از مردم ​ دچار استرس و اضطراب هستند. به عبارت دیگر هیچ‌کس در دنیا نیست که بتواند استرس و اضطراب را به طور کامل کنترل کند. البته استرس و اضطراب تا حدودی طبیعی است و همراه ما. هنگامی که دچار استرس می‌شوید، یک نفس آرام و عمیق بکشید به صورت دم و بازدم، بعد بدنتان را شل کنید و اندام‌ها را بکشید و سپس کلمات آرامش‌بخش را با خود تکرار کنید، به عنوان مثال با خود بگویید، من آرام هستم یا من استرس و اضطراب ندارم و از محیطی که باعث ایجاد استرس در شما شده است، خارج شوید. سعی کنید استرس خود را کنترل کنید. زمانی که بتوانید با این روش یا هر روش دیگری که خودتان می‌دانید استرس‌تان را کنترل کنید، آن وقت می‌توانید با آرامش بیشتری مشکلات زندگی را بررسی و سپس حل و فصل کنید؛ زیرا توانسته‌اید در زندگی به آرامش نسبی دست یابید. در نتیجه یک گام در جهت موفقیت، در زندگی برداشته‌اید.

2 ـ تغذیه مناسب
یکی دیگر از راه‌های موفقیت در زندگی توجه داشتن به تغذیه سالم است. شما با داشتن یک رژیم غذایی مناسب و استفاده بیشتر از سبزی‌ها، مواد معدنی، انواع ویتامین‌ها و ثابت نگه داشتن قند خون می‌توانید فشارهای روانی را کم کنید. تلاش کنید به جای استفاده از مواد غذایی کنسرو شده و نیز پرچرب، بیشتر از غذاهای خانگی و طبیعی استفاده کنید، زیرا غذاهای کنسرو شده بیشتر شامل مواد افزودنی است و فقط باعث اضافه‌وزن می‌شود. پس از رژیم غذایی خود غافل نشوید، که سلامت بدن را تضمین می‌کند. زمانی که به لحاظ روحی و جسمی سالم باشید، می‌توانید به موفقیت‌های زیادی در زندگی خود دست یابید.

3 ـ ورزش کردن
ورزش کردن هم روی موفقیت شما در زندگی تاثیر می‌گذارد. پس هر روز ورزش کنید، زیرا بدن ​ به ورزش روزانه نیاز دارد. در واقع سعی کنید ورزش​ را در برنامه‌های روزانه خود بگنجانید. بد نیست بدانید ​ ورزش ​ فقط برای سلامت جسم نیست، بلکه در روحیه ما نیز خیلی موثر است. پس از چند دقیقه ورزش روحیه​ پس از ورزش و بعد از ورزش را مقایسه کنید. ورزش ​ سموم بدن را دفع می‌کند و باعث شادابی می‌شود، کالری‌های اضافه در بدن را می‌سوزاند، ضریب هوشی را بالا می‌برد و خستگی ناشی از کارهای روزانه را از بدن ما از میان می‌برد. در نتیجه زمانی که ورزش می‌کنید سالم‌تر و سرحال‌تر می‌شوید، آن وقت بهتر می‌توانید با مشکلات خود کنار بیایید.

4 ـ افکار مثبت
برای رسیدن به موفقیت در زندگی باید افکار مثبت را جایگزین افکار منفی کنید، زیرا افکار مثبت یکی از عوامل موثر بر موفقیت در زندگی محسوب می‌شود. وقتی ​ افکار منفی به سراغتان آمد و ذهنتان را درگیر خود کرد، یک نفس عمیق بکشید و سپس با آرامش به موضوعات خوب و امیدبخش فکر کنید، زیرا ​ افکار منفی مانع رسیدن شما به اهدافتان می‌شود. اگر بتوانید بر افکارتان مسلط شوید، آن وقت می‌توانید با روحیه‌ای مناسب و خوب به هدف‌تان در زندگی دست یابید. موفقیت ما در زندگی به نوع تفکر و نیز نگرش ما بستگی دارد. پس همیشه مثبت فکر کنید و شاد باشید، زیرا لحظه‌ها در گذرند.

5 ـ روحیه خوب
یکی دیگر از مهم‌ترین راهکارهای موفقیت در زندگی داشتن روحیه مثبت و بالاست. ما می‌توانیم با انقلاب درونی تغییرات مثبتی در روحیه خود و اطرافیان ایجاد کنیم. اگر روحیه مثبت داشته باشیم، چهره و نگاه ما بشاش می‌شود و روحیه اطرافیان ما نیز بهتر می‌شود و اگر روحیه منفی داشته باشیم هم حال خودمان را خراب کرده‌ایم و هم حال اطرافیان را. شما با داشتن روحیه بالا می‌توانید افکار منفی را از ذهن‌تان پاک کنید و با آرامش خاطر به دنبال کسب موفقیت در زندگی بروید. پس مراقب روحیه خود باشید.

و در پایان موفقیت در زندگی به نحوه تفکر و نیز نگرش ما بستگی دارد. پس استرس خود را کنترل کنید، به تغذیه خود توجه داشته باشید، ورزش کنید و افکار منفی را از ذهن‌تان بزدایید و در نهایت روحیه‌ای بالا داشته باشید.


منبع: بیتوته

تحلیل روانشناسی موفقیت و ۱۰ توصیه برای موفق شدن

هر کس تعریف خودش را از موفقیت دارد. بعضی نگاهی کاملا مادی‌گرایانه به آن دارند و بعضی دیگر موفقیت را درون‌شان جست‌وجو می‌کنند. تا به حال مقالات بسیاری در چطور خوانده‌اید که درباره‌ی چیستی موفقیت و چگونگی دست‌یابی به آن بوده‌اند. این بار برای تعریف موفقیت و راه‌های دست‌یابی به آن، به سراغ روان‌درمانگر رفتیم. آنچه در ادامه درباره‌ی روانشناسی موفقیت می‌خوانید، به قلمِ جویس مارتر (Joyce Marter) است که حدود ۲۰ سال از عمرش را در این وادی سپری کرده است.



اهمیت روانشناسی موفقیت

«موفقیت، یعنی دوست داشتن خودتان، دوست داشتن آنچه انجام می‌دهید و دوست داشتن روشی که انجامش می‌دهید.»

– مایا آنجلو

هر یک از ما در زندگی با فراز و نشیب‌های متفاوتی روبه‌رو هستیم و وقتی خودمان را با دیگری مقایسه می‌کنیم، به نظرمان می‌رسد که روزگار منصفانه برخورد نکرده است. اما من معتقدم به هر یک از ما دقیقا همان مقداری داده شده که برای یادگیری از این سفر درونیِ معنویِ منحصربه‌فرد به آن نیاز داریم.

آدم‌های زیادی را دیده‌ام که فقط زندگی می‌کنند؛ اجازه می‌دهند نیروهای بیرونی برای‌شان تصمیم بگیرند و جهت‌شان را تعیین کنند. علاوه بر این، باید تأکید کنم که همه‌ی ما در مسیر زندگی، ناخودآگاه آن چیزی را بازسازی می‌کنیم که برای‌مان آشناست، این فرایند ادامه می‌یابد تا وقتی چیز بهتری را انتخاب کنیم و آگاهانه در آن مسیر قدم برداریم.

اگر با آغوش باز به سمت یادگیری بروید، مطمئن باشید که این دشواری، دانش فوق‌العاده‌ای برای‌تان به ارمغان می‌آورد و همین دانش است که شما را به سوی روشنگری هدایت خواهد کرد. یکی از بزرگترین هدایایی که من به عنوان روان‌درمانگر (psychotherapist) گرفته‌ام، خِرد جمعیِ مراجعه‌کنندگانم است. برای من افتخار بزرگی است که در مسیر غلبه بر چالش‌های زندگی، در آغوش کشیدنِ داشته‌ها و توانایی‌ها، و حرکت به سوی خودشکوفایی، از نزدیک آنها را همراهی کنم.

برای موفق بودن، باید بیدار شویم، باید از جا برخیزیم و با تمام وجود در عرصه‌ی زندگی حاضر شویم. باید خودمان را با شگفت‌انگیزترین سرنوشت‌ها هماهنگ کنیم و مسیر مناسبی را به سوی آن طرح‌ریزی کنیم. باید آگاهانه مسیری را انتخاب کنیم که بیداریِ آگاهی‌مان را هم از منظر فردی و هم جمعی، تسهیل کند.

همه چیز در زندگی به هم پیوسته است. در مسیر تکامل‌مان، روابط و کار و زندگی‌مان هم شکل می‌گیرند. متقابلا، همین‌طور که تحت تأثیر روابط و کارمان هستیم، تکامل می‌یابیم.

من به عنوان کسی که حدود ۲۰ سال از عمرش را روان‌درمانگر بوده و حدود ۱۵ سال هم کارآفرین، متوجه شده‌ام که سلامت روانی و موفقیت شغلی، در حقیقت دو روی یک سکه هستند. تنها زمانی که آگاه، سالم و متعادل هستیم می‌توانیم در زمینه‌ی روابط عاطفی، سلامتی، استفاده از زمان و پول عملکرد موفقی داشته باشیم.

اینها توصیه‌های من برای تسلط بر روانشناسی موفقیت هستند:


حتما بخوانید: امید چیست و چگونه به زندگی ما نیرو ‌می‌بخشد

۱. درباره‌ی چراییِ کاری که انجام می‌دهید، آگاهی پیدا کنید

روانشناسی موفقیت - چرایی کارهایی که انجام می دهیم

همه‌ی ما به دلیلی به موقعیت‌های شغلی و عاطفی فعلی دست یافته‌ایم. نقش‌هایمان را در خانواده آموخته‌ایم و اغلب آن‌قدر الگوها را بازسازی می‌کنیم تا در نهایت راه خود را از میان‌شان پیدا کنیم. عادات قدیمی را کنار بگذارید، همان عاداتی که دیگر به دردتان نمی‌خورند.


حتما بخوانید: افراد موفق و خوشبخت چه کارهایی را متفاوت انجام می‌دهند؟

۲. آغوش‌تان را به سوی کامیابی باز کنید

روانشناسی شناختی توصیه می‌کند که افکارمان را پیش از احساسات و رفتارهایمان قرار دهیم. نباید خودتان را با باورهای محدودکننده، به غل و زنجیر بکشید. همان‌طور که دکتر جویس بِرادرز (Joyce Brothers) گفته است: «موفقیت در حقیقت حالتی ذهنی است. اگر می‌خواهید موفق شوید، پس باید به دید شخص موفق به خودتان نگاه کنید.» به قدرت افکارتان اعتماد داشته باشید و همه‌ی خوبی‌ها را به سوی زندگی‌تان هدایت کنید.

۳. توجه خود را به «اکنون» معطوف کنید

به گذشته احترام بگذارید، از آن بیاموزید و بعد هم رهایش کنید. درباره‌ی آینده هم نگران نباشید. به سراغ قدرت فوق‌العاده‌ی روش‌های ذهن‌آگاهی هم‌چون تنفس عمیق و مدیتیشن بروید. این تمرین‌ها شما را در لحظه‌ی جاری، محکم و پایدار می‌کنند.


حتما بخوانید: چگونه در زمان حال زندگی کنیم؟

۴. قدرتِ هدف را بیابید

وین دایر (Wayne Dyer) می‌گوید: «هدف ما، واقعیت را شکل می‌دهد.» اهداف اصلی زندگی‌تان را شناسایی کنید، آنها را روی کاغذ بیاورید و با آنها زندگی کنید.

۵. دید خود را گسترش دهید

همان‌طور که در روانشناسی ورزشی گفته می‌شود، تجسم مثبت، احتمال موفقیت را افزایش می‌دهد. از خودتان بپرسید اگر چراغ جادو داشتم، چه آرزوهایی می‌کردم. سطح خواسته‌هایتان را بالا ببرید. به دنبال نقاط قوت و توانایی‌هایی در خود بگردید که به دیگران نفع برسانند. روابط «برد-برد» ایجاد کنید تا کائنات با تمام قدرتش از آن حمایت کند. برای خودتان «تابلوی تجسم» درست کنید.

۶. سرزنش‌گر درون‌تان را خاموش کنید

به صدای درون‌تان توجه کنید و ببینید آیا افکار منفی‌ای وجود دارند که احتمالا ریشه در گذشته داشته باشند یا نه. با «زوم اوت» کردن و فاصله گرفتن، از باورهای منفی جدا شوید و از زاویه‌ی دیگری، به عنوان شخصی بی‌طرف، به این وضعیت نگاه کنید.


حتما بخوانید: چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؛ راه‌هایی که شما را به هدف می‌رساند

۷. مثبت اندیشی را تمرین کنید

طبق قانون جذب، هر مثبتی، مثبت دیگری را جذب می‌کند. فهرستی از آن چیزهایی که قدردان‌شان هستید تهیه کنید. به جای بدترین منتقد، بهترین مشوق خود باشید.

۸. پذیرفتن را تمرین کنید

انرژی خود را با مبارزه و مقاومت در برابر آنچه نمی‌توانید تغییر دهید (مثل آدم‌ها، احساسات‌شان، رفتارهایشان و…) هدر ندهید. در عوض نیروی خود را جمع کنید برای تغییر آنچه می‌توانید (مثل تفکرتان، رفتارهایتان، حد و مرزهایتان و…). ببخشید و رنج و خشم‌ها را رها کنید؛ این کار را برای آزاد کردن خودتان از این زنجیرها انجام دهید.

۹. به دنبال پیشرفت‌های شخصی و حرفه‌ای‌ باشید

همه‌ی ما گاهی به موانع برخورد می‌کنیم، اما چگونگی واکنش‌مان است که تعیین می‌کند در دور باطل گرفتار شده‌ایم و مدام دور خودمان می‌چرخیم، یا رشد می‌کنیم و بزرگ می‌شویم. به خودتان فرصت بدهید و بدانید که همه‌ی ما انسان هستیم و در جریان. از اشتباهات عبرت بگیرید، انعطاف‌پذیر باشید و با قدرت پیش بروید.


حتما بخوانید: چطور انگیزه پیشرفت را در خودمان تقویت کنیم

۱۰. خودتان را عاشقانه دوست داشته باشید

با خودتان مهربان باشید و به خودتان اهمیت بدهید. بین کار و زندگی تعادل ایجاد کنید و شبکه‌ی حمایتی مثبتی برای خود ایجاد کنید. این عشق به خود را با تعهد به دست‌یابی به بزرگترین موفقیت‌هایتان در زندگی نشان دهید.
موفقیت یعنی زندگی با تمام وجود، با صداقت و با شجاعت، آن هم به شیوه‌ای که تا جای ممکن با بهترین‌های خودتان و دیگران هماهنگ شوید.



منبع: چطور

برایان تریسی و مهم ترین توصیه برای موفقیت (+ 20 جمله سرنوشت سازش)

غیرممکن است در ایران بخواهید موفق شوید اما نام برایان تریسی را حداقل 5 بار نشنیده باشید…
برای ما ایرانی ها، او نماد موفقیتِ غربی است. کسی که کتاب های زیادی از او در کتابفروش ها به چشم میخورد و در تمام کتاب هایش به پند های ساده و روانی به ما راه صحیح موفقیت را نشان میدهد.

خیلی ها هستند که معتقدند مسیر زندگی شان پس از آشنایی با برایان تریسی تغییر کرد. زندگی خیلی از آنهایی که کتاب هایش را خوانده اند متحول شده.

فروشندگانی با درآمد بالا هستند که فروش خوب شان را مدوین کتاب پرقدرت «روانشناسی فروش» برایان تریسی اند.

به راستی نمیتوان هیچ ایرادی بر کتاب های برایان تریسی وارد کرد. برایان تریسی آنقدر ساده، روان و کاربردی می نویسد که از میانه خواندن تصمیم میگیرید کتاب را کنار گذاشته و به آنچه یادگرفتید عمل کنید.

اما در این مقاله میخواهیم کمی بیشتر (و خلاصه) راجع به برایان تریسی بدانیم؛

  • برایان تریسی کیست؟
  • مهم ترین توصیه موفقیت اش چیست؟
  • جملات منتخب اش از کتاب های مختلف

این مقاله زندگینامه برایان تریسی و یا معرفی محصولات او نیست. ما با این پیشرفض که حداقل نام او را شنیده اید، میخواهیم کمی بیشتر راجع به او بدانید. این مقاله کمی بیشتر از آشنایی است و مثل کتاب های برایان تریسی، کاربردی !

»‌ برایان تریسی تو کی هستی؟

در زمستان سرد سال 1944 در شهر ونکوور کانادا بدنیا آمد. اهل درس نبود و خیلی زود مدرسه را نیمه تمام رها کرد تا به دنبال کسب پول برود چون خانواده واقعا فقیری داشت.

اولین کاری که پیدا کرد، باربری کشتی بود. به مدت هشت سال مشغول به کار سخت فیزیکی باربری کشتی شد؛ رفته رفته نسبت به این کار و زندگی سختی که داشت ناامید و بی انگیزه شد.

به خاطر فشار کاری اش، که به گفته خودش تمام این مدت را در سفر گذراند و هشتاد کشور دنیا را در پنج قاره دید و دیگر نمی توانست آن شغل را ادامه دهد پس خیلی زود سراغ شغل راحت تر دیگری رفت و فروشندگی را انتخاب کرد.

 

فروشندگی شغل به نسبت بهتری بود. او سود معینی از فروش کالا بدست می آورد. بدون هیچ مسافرت طاقت فرسایی و یا کار سخت فیزیکی… اما در فروش هم آنچنان موفق نبود.

یک روز، سوالی سرنوشت ساز به ذهنش خطور کرد :

«چرا با وجود سخت کار کردنم، دیگران از من جلوتر هستند؟»

این سوال مدام در ذهنش بود. چرا با اینکه هم اندازه فروشندگان موفق کار میکند، اما هم اندازه آنها درآمد ندارد؟ چرا زندگی او به خوبی زندگی فروشندگان دیگری که به همان میزان ساعت کاری دارند نیست؟

این جستجو و پیگیری برای یافتن سوال، باعث شد به پاسخی دست پیدا کند و بعدا آنرا برای ما در کتاب های مختلفی بنویسد؛ پاسخ ساده بود : چون دیگران روش های دیگری استفاده میکنند. در حقیقت، آنها کارهای درست را با روش درست انجام میدهند و البته از وقت شان هم به خوبی استفاده میکنند.

در آن غوغای فکری، برایان تریسی بارها امیدش را از دست داد. او احساس میکرد همه از او برتر و بهتر هستند… اما کم کم پاسخ این سوال باعث شد تا کارهایی که افراد موفق انجام میدهند را انجام دهد تا همانند آنها او هم موفق شود.

مهم ترین نکته ای که برایان تریسی در دوران بحران زندگی اش کشف کرد، این بود که انسان، هروقت بخواهد میتواند زندگی اش را تغییر دهد و او تصمیم گرفت این کار را بکند. موفقیت دیگران از طریق روش های دیگر برای او همچون یک رازِ هیجان انگیز بود.

به وی امیدِ روزهای بهتر و زندگی خوب را میداد. او دقیقا زندگی افراد موفق اطرافش را الگوبرداری کرد. ساعت بیداری، زمان کار کردن، نوع حرف زدن و حتی نوع راه رفتن شان را هم تقلید کرد.

او در کتابش نتیجه را این چنین نوشت :

«هنوز یک سال از شروع کارم نگذشته بود که من تبدیل به فروشنده زبردست شده بودم… درحالی که فقط 25 سال سن داشتم.»

برایان تریسی، در بیش از 22 حرفه را امتحان کرد. چندین شرکت راه اندازی کرد و به دانشگاه بازگشت و مدرک فارغ التحصیلی اش را در رشته بازرگانی دریافت کرد. همچنین توانست زبان های فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی را هم یادبگیرد و به عنوان سخنران، مربی و مشاور بیش از 500 شرکت برتر دنیا مشغول به کار شود.

برایان تریسی هرساله برای بیش از 300000 هزار نفر سخنرانی میکند و همایش هایی برگزار میکند که در آن بیش از 20000 نفر همزمان حضور دارند.

برایان تریسی در مقدمه تمام کتاب هایش، تنها راز موفقیت اش را که مهم ترین شالوده تمام کتاب هایش است را چنین توضیح میدهد :

«من در طول س، ،وابق حرفه ای خود، یک حقیقت ساده را کشف کردم و باعث شد به موفقیت های بیشتر در موقعیت های بهتر دست پیدا کنم؛ هم چنین احترام و مقام و خوشبختی را در این دیدم که یک فرد بتواند فکرش را تنها بر روی یک هدف مهم متمرکز کند و تمام کارهای لازم را به طرز صحیحی انجام دهد و تا زمانی که به نتیجه نرسید، دست از تلاش نکشد… همین راهکار است که جان کلام تمام کتاب هایم است.»

این مهم ترین توصیه، نصیحت و چکیده خالص کتاب های برایان تریسی بود.
اگر میخواهید در فروش، تبدیل به یک فوق ستاره شوید، باید مهم ترین هدف تان همین باشد و هرکاری برای رسیدن به این هدف لازم است را انجام دهید و تا زمانی که موفق نشدید، دست از تلاش برندارید.

 

اگر میخواهید زندگی تان را متحول کنید و تغییر دهید، این نیز باید تبدیل به مهم ترین هدف تان باشد؛
هرکاری بخواهید انجام دهید و به هر نتیجه مهمی که بخواهید در زندگی برسید باید تمرکز کامل بر روی آن داشته باشید و وقت و انرژی تان را صرف کارهایی که شما را از هدف تان دورتر میکنند، نکنید.

در ادامه، مهم ترین جملات از کتاب های برایان تریسی را میخوانید :

  1. افراد موفق همیشه به دنبال فرصت هایی برای کمک به دیگران هستند. افراد ناموفق آنهایی هستند که همیشه می پرسند «چه سودی برای من دارد؟»
  2. من کشف کرده ام که شانس قابل پیش بینی است. اگر شانس بیشتری میخواهید، باید شانس بیشتری امتحان کنید. فعال باشید و بیشتر در نظر دیگران باشید.
  3. مهم نیست از کجا آمده اید، تنها چیزی که مهم است، مقصدتان است.
  4. شما در وجودتان توانایی لازم برای غلبه کردن بر تمام مشکلاتی که زندگی پیش پای شما قرار داده را دارید.
  5. هرآنچه را که با احساس قوی باور داشته باشید تبدیل به واقعیت تان میشود.
  6. کلید موفقیت این است که ذهن آگاه مان را بر روی کاری که نسبت به آن اشتیاق داریم و نه کارهایی که می ترسیم متمرکز کنیم.
  7. افراد با اهدافِ شفاف و مکتوب دستآوردهای بیشتری در زمان کمتر نسبت به افرادی که اهداف شان را فقط تصور میکنند، دارند.
  8. هرچقدر اعتبار بیشتری خرج کنید، اعتبار بیشتری بدست می آورید. هرچقدر بیشتر به دیگران کمک کنید، دیگران بیشتر به کمک شما می آیند.
  9. اگر آرزو دارید چیزهای با ارزشی در زندگی شخصی و کاری تان بدست آورید، اول از همه باید خودتان تبدیل به شخصیت با ارزشی شوید.
  10. افراد موفق به سادگی افرادی با عادت های موفق هستند.
  11. ارتباطات یک مهارتی است که میتوانید یادبگیرید. چیزی مثل دوچرخه سواری یا تایپ کردن. اگر عزم تان را جزم کردید تا در این مهارت موفق شوید، میتوانید خیلی سریع کیفیت تمام بخش های زندگی تان را افزایش دهید.
  12. افراد پیروز عادت دارند انتظارات مثبت خودشان را از تمام رویداد ها داشته باشند.
  13. شما نمیتوانید هرآنچه را که برای شما اتفاق می افتد را کنترل کنید، اما میتوانید طرزفکرتان را نسبت به آنچه برای شما رخ میدهد را تغییر دهید و در این کار شما تغییر را جایگزین فرمانبرداری میکنید.
  14. قانون طلایی شماره یک را در مدیریت فراموش نکنید : دیگران را همانطور مدیریت کنید که دوست دارید شما را مدیریت کنند.
  15. مهم ترین دارایی شما، قابلیت سودآوری تان است و با ارزش ترین منبع، زمان شماست.
  16. تمام افراد موفق زن یا مرد، رویاپردازان بزرگی هستند. آنها آینده ای که دوست دارند را در رویای شان میبینند، تمام بخش ها را با جزییات تصور میکنند و هر روز برای بدست آوردن این رویا تلاش میکنند، هدفگذاری میکنند و به اهدافشان میرسند.
  17. اگر فرزندان تان را طوری تربیت کنید که باور داشته باشند میتوانند هر هدف یا دستآوری در زندگی داشته باشند، شما به عنوان والد موفق شدید بهترین تربیت را در حق فرزندتان انجام دهید.
  18. اگر کاری که هم اکنون انجام میدهید شما را به سمت اهداف تان هدایت نمیکند، پس درحال دور کردن شما از اهداف تان است.
  19. شما باید کارهای خیلی خیلی زیادی انجام دهید، تلاش های کوچک و پیوسته ای که هیچکس آنها را نمیبیند یا ارزش آنها را درک نمیکند تا به موفقیت ارزشمندی دست پیدا کنید.
  20. انسان عادت دارد همیشه توقعاتش را بدست آورد. مهم نیست توقع اتفاق خوب یا بد باشد.



منبع: 12 سئو

7قانون فروش موفق برایان تریسی

7قانون فروش موفق برایان تریسی :

فروش حرفه‌ای مانند آشپزی ترکیبی از علم و هنر است. هرگز بدون این هفت ماده اولیه ارزشمند، قدم به آشپزخانه نگذارید. اگر برای طبخ غذای خود، هر یک از آن‌ها را در اختیار ندارید و یا آن‌ها را با نسبت یا ترتیب اشتباه با‌هم ترکیب کنید، هیچ فروشی انجام نمی‌شود.

بیایید از تشبیه دیگری استفاده کنیم. فروش مانند شماره‌گیری یک شماره تلفن هفت‌رقمی است. اگر می‌خواهید با فرد آن‌طرف خط ارتباط برقرار کنید، باید این اعداد را با ترتیب صحیح وارد کنید. در فروش نیز باید از این فرایند مشخص هفت‌مرحله‌ای پیروی کنید تا بیشترین مقدار فروش، فروش مجدد و مشتریان معرفی‌شده را برای خود تضمین کنید.

قانون 1: تشخیص مشتریان واقعی

اولین قانون موفقیت در فروش «تخصیص زمان بیشتر به مشتریان احتمالی بهتر» است. ممکن است مشتریان احتمالی زیادی برای محصولات و خدمات شما وجود داشته باشند، اما همه آن‌ها مشتریان احتمالی مناسب شما نیستند.
خریداران اصلی محصولات و خدمات شما چه کسانی هستند؟ در بسیاری از کسب‌و‌کارها، 20 درصد مشتریان، 80 درصد محصولات و خدمات را می‌خرند. کار مهم شما پیدا کردن آن 20 درصد از مشتریان است. اگر در کار معامله سهام هستید، باید مشتریانی پیدا کنید که بیش از همه معامله می‌کنند. اگر تبلیغات می‌فروشید، باید مشتریانی پیدا کنید که بیشترین تبلیغات را می‌خرند.
این موضوع کاملا واضح است، اما بسیاری از صاحبان کسب‌و‌کارها هیچ شناختی از بهترین مشتریان خود ندارند. وقتی از شرکت‌های مختلفی بازدید می‌کنیم که تحقیقات گسترده‌ای در بخش بازاریابی انجام می‌دهند، با این وجود تیم فروش آن‌ها هدر دادن همه‌جانبه زمان و پول را متوقف نمی‌کند، به‌شدت متعجب می‌شویم. افراد بخش خدمات مشتری، تیم بازاریابی و نیروی فروش خود را گرد‌هم آورید تا درباره بهترین خریداران بازار صحبت کنند.  
اولین کار شما تشخیص مشتریان واقعی از افراد مردد است. وقت کافی اختصاص داده و سوالاتی بپرسید. انرژی و منابع فروش شما محدود هستند. نمی‌توانید آن‌ها را برای افرادی هدر دهید که نمی‌توانند یا نمی‌خواهند از شما خرید کنند.
مشتری احتمالی مناسب ویژگی‌هایی دارد که می‌توان آن‌ها را اینگونه طبقه‌بندی کرد:


• زمان‌بندی: مشتری احتمالی نیازی واقعی دارد که توسط محصولات و خدمات شما برآورده می‌شود و هم‌اکنون این نیاز وجود دارد.

• مشکل: مشتری احتمالی مشکلی شفاف و مشخص دارد که محصول و خدمت شما آن‌را حل می‌کند.

• ارزش: مشتری احتمالی هدف مشخصی دارد که با کمک محصولات و خدمات شما با هزینه‌ای بسیار کمتر از ارزش خود هدف، می‌تواند به آن دست یابد.

• درد: مشتری ناراضی است و یا ناخرسندی‌هایی‌ دارد که برطرف کردن آن‌ها از عهده محصولات و خدمات شما ساخته است.

• نتیجه: مشتری احتمالی نیازی دارد و یا می‌خواهد به نتایج مشخصی دست یابد و محصولات و خدمات شما باعث می‌شود که سریع‌تر، بهتر و ارزان‌تر به آن نتیجه دست یابد و بدون استفاده از این محصولات و خدمات چنین امکانی برایش میسر نمی‌شد.

شفافیت مهم‌ترین عامل در هر شرایطی است. هم شما و هم مشتری احتمالی باید به‌وضوح بدانید که چه نیاز، مشکل، هدف، نتیجه یا دردی وجود دارد و چرا محصول یا خدمت شما روشی مقرون‌به‌صرفه برای مواجهه با آن‌هاست.

قانون 2: ایجاد صمیمیت و اعتماد

با‌وجود همه داده‌ها و تخصص‌هایی که در فرایند فروش مورد استفاده قرار می‌گیرد، اکثریت قریب‌به‌اتفاق تصمیمات خرید بر پایه احساسات، مخصوصا احساس خریداران (یا اطرافیان آن‌ها) نسبت به محصول و فروشنده اتخاذ می‌شود. نوع احساس خریدار به فروشنده، نوع احساس او نسبت به کل شرکت را شکل می‌دهد.
بهترین فرایند فروش فرایندی است که طی آن، مشکلات مصرف‌کننده را - با جزئیات واقعی - به او گوشزد کرده و سپس مزایای حاصل از راه‌حل‌های خود را به او نشان می‌دهید. البته، بزرگ‌ترین بخش فروش تا بعد از فروش ادامه پیدا می‌کند. 
وقتی فروشی انجام می‌دهید، باید خدمت یا محصول را تحویل دهید و مطمئن شوید که به‌طور رضایت‌بخشی نصب شده و مورد استفاده قرار می‌گیرد و تا زمان مشخصی بعد از فروش، پاسخگوی شکایات و نگرانی‌های مشتریان باشید. به همین دلیل، مشتری در ابتدا به‌دنبال ارتباط است. تا زمانی که مشتری نگران است، ارتباط با فروشنده بسیار مهم‌تر از خود محصول یا خدمت است.
قانونی با عنوان «قانون تلاش غیر‌مستقیم» در فروش وجود دارد. بر اساس این قانون هرچه بر ارتباطات (رویکرد غیرمستقیم) تمرکز کنید، فروش بهتری خواهید داشت. اما هرچه بیشتر بر فروش تمرکز کنید و ارتباطات را نادیده بگیرید، احتمال فروش یا برقراری ارتباط خوب با مشتری ضعیف‌تر خواهد شد.
اعتماد و اعتبار مهم‌ترین عوامل در ارتباطات فروش هستند. مشتری باید کاملا به شما (فروشنده) اعتماد کند و اطمینان قطعی داشته باشد که به تعهدات خود عمل خواهید کرد. مشتری باید معتقد باشد که کارایی محصول و خدمت شما همان است که در ابتدا گفته‌‌اید و به همان ترتیب هم باقی خواهد ماند. 
 صحبت به فروش منجر نمی‌شود. بین تعداد سوالاتی که درباره نیازها و خواسته‌های مشتری می‌پرسید و قدرت ارتباطی که شکل می‌دهید، رابطه‌ای مستقیم وجود دارد. صحبت به فروش منجر نمی‌شود، پرسیدن به فروش منجر می‌شود.
به علاوه، بین گوش‌دادن دقیق به پاسخ‌های مشتریان و میزان علاقه و اعتماد مشتری به شما رابطه مستقیمی وجود دارد. واقعیت این است که گوش دادن اعتماد به‌وجود می‌آورد. برای ایجاد ارتباطی قابل‌اعتماد بین فروشنده و مشتری، هیچ راهی سریع‌تر و موثرتر از پرسیدن سوالات بسیار از مشتری و گوش سپردن دقیق به پاسخ‌ها نیست. 
هر‌چه دقیق‌تر به سخنان مشتری گوش بسپارید، علاقه و اعتماد او به شما افزون‌تر شده و پذیرای محصولات و خدمات شما خواهد بود. سوالات، کلید کار و اعتماد، عامل حیاتی در این فرایند هستند.

قانون 3: تشخیص دقیق نیازها

بسیاری از مشتریان وقتی با شما صحبت می‌کنند نمی‌دانند نیازی دارند که برآوردن آن از عهده محصول یا خدمت شما ساخته است. آن‌ها افرادی مردد هستند و صرفا به جمع‌آوری اطلاعات می‌پردازند.
وقتی با مشتری صحبت می‌کنید، ممکن است نیازی داشته باشد که مشخص، نا‌مشخص یا غیرواقعی باشد. اگر نیاز مشخص باشد، ممکن است مشتری روش دقیق برآورده کردن آن‌را بداند و یا نداند. ممکن است نیاز واقعی او با آنچه فکر می‌کند نیاز دارد، بسیار متفاوت باشد.
اگر نیاز نامشخص و مبهم باشد، شما و مشتری تنها از طریق معاینه و تشخیص می‌توانید نیازهای موجود را به‌دقت بشناسید و روش برآورده کردن آن‌ها به‌وسیله محصولات و خدمات خود را مشخص کنید.
در بسیاری از موارد، مشتری ممکن است فکر کند نیازی دارد، در‌حالی‌که شرایط او واقعا رضایت‌بخش است. او به محصول یا خدمت شما احتیاجی ندارد و کار شما به‌عنوان فروشنده حرفه‌ای آن است که این موضوع را به او گوشزد کنید.
پرسیدن سوالات مختلف کلی و جزئی و گوش‌سپردن به پاسخ آن‌ها، روش دقیق تعیین نیازها است. پردرآمدترین فروشنده‌ها، سوالات خود را از قبل به‌دقت آماده می‌کنند، آن‌ها را یاداشت کرده و به‌ترتیب می‌پرسند. 
بدترین فروشنده کسی است که هرچه به ذهنش می‌رسد را بیان کند و در حین مکالمه فروش، از یک مطلب به مطلب دیگر بپرد. پرسیدن سوالات نامرتبط بدون شک از اعتبار شما می‌کاهد و دستیابی به فروش را بسیار دشوار می‌کند.

قانون 4: ارائه متقاعد‌کننده

ارائه همان چیزی است که منجر به فروش واقعی می‌شود. در فرایند فروش می‌توانید اشتباهات زیادی مرتکب شوید، اما کیفیت ارائه، تعیین‌کننده خرید یا عدم خرید مشتری است.
بهترین روش فروش، نشان دادن، توضیح دادن و پرسیدن یک سوال است. برای مثال می‌گویید: «این یک نرم‌افزار حسابداری برای مشاغل کوچک است که با آن می‌توانید همه اعداد کسب‌و‌کار خود را مدیریت کنید. آیا به این موضوع علاقه دارید؟»
در ارائه فروش از «فروش آزمایشی» استفاده کنید. این سوالی است که می‌تواند بدون متوقف‌کردن فرایند فروش، جوابی «منفی» داشته باشد، زیرا فرصت دیگری برای ارائه پاسخ در اختیار فروشنده قرار می‌دهد. برای مثال:
 فروشنده: آیا مایلید این نرم‌افزار را روی کامپیوتر منزل خود نصب کنید؟
مشتری: نه ترجیح می‌دهم در دفتر خود از آن استفاده کنم. 
فروشنده: مشکلی نیست. این نرم‌افزار هم روی کامپیوترهای خانگی کار می‌کند و هم روی سیستم‌های سرور.
به‌علاوه، در ارائه فروش قوی و حرفه‌ای، مرتبا به تجارب مشتریانی که با موفقیت از این محصول یا خدمت استفاده کرده‌اند اشاره می‌شود. داستان مشتریانی را تعریف کنید که شرایطی نزدیک یا مشابه با مشتریان احتمالی داشته‌، محصول یا خدمت شما را خریده‌اند و از نتایج آن راضی هستند.

قانون 5: پاسخ‌گویی مؤثر  به اعتراضات

هیچ فروشی بدون اعتراض انجام نمی‌شود. اعتراض‌ها نشانگر علاقه هستند. هر‌چه مشتری احتمالی سوالات بیشتری درباره محصولات و خدمات شما بپرسد، احتمال اینکه علاقه کافی برای خرید آن‌ پیدا کند، بیشتر است.
«قانون شش» در مورد اعتراضات صدق می‌کند. این قانون می‌گوید تعداد اعتراضات به یک خدمت یا محصول بیشتر از شش مورد نیست. گاهی فقط یک یا دو مورد وجود دارد اما بیشتر از شش نخواهد شد. یک ورق کاغذ بردارید و پاسخ این سوال را بنویسید:
«مشتری احتمالی متناسب ممکن است چه دلایلی برای عدم خرید محصولات و خدمات من ارائه دهد؟»
حتی اگر ظرف مدت یک هفته یا یک ماه اعتراضات زیادی دریافت می‌کنید، می‌توان همه آن‌ها را در شش گروه یا کمتر طبقه‌بندی کرد. اعتراضات  احتمالی مهم را مشخص کنید و پاسخ‌هایی منطقی و مستحکم برای هر کدام از آن‌ها در نظر بگیرید تا وقفه‌ای در فرایند فروش ایجاد نشود.  

قانون 6: قطعی‌کردن فروش

بازیکنان گلف می‌‌گویند: «اولین ضربه را برای نمایش می‌زنیم، اما در ضربات بعد، پول جایزه را نشانه می‌رویم.»
تاکنون همه مراحل فروش که درباره آن‌ها صحبت کرده‌ایم را انجام داده‌ا‌ید، اما توانایی شما برای قطعی کردن فروش و وادار کردن خریدار به اتخاذ تصمیم خرید همان زمانی است که «پول را نشانه می‌روید.»
قدرتمندترین واژه در فرایند فروش «درخواست» است. افراد زیادی از عدم پذیرش و یا شنیدن واژه «نه» در مکالمه فروش هراسانند و به همین دلیل، هیچگاه درخواست نمی‌کنند. آن‌ها منفعلانه می‌نشینند و امیدوارند مشتری پیشقدم شده و خدمات و محصولات آن‌ها را بخرد. اما چنین اتفاقی به‌ندرت روی می‌دهد. حتی اگر مشتری محصولی را بخواهد، به آن نیاز داشته باشد، بتواند از آن استفاده کند و استطاعت مالی خرید آن را داشته باشد، مسئولیت فروشنده این است که به این موضوع پرداخته و از مشتری درخواست خرید کند.
دعوت به خرید. شاید ساده ترین تکنیک قطعی‌کردن فروش دعوت به خرید است. وقتی محصول را ارائه کردید، بپرسید: «آیا نگرانی یا سوالی دارید که در موردش صحبت نکرده باشیم؟»
وقتی مشتری می‌گوید: «نه، فکر می‌کنم در مورد تمام موارد صحبت شد.» با گفتن جمله «خوب، پس چرا آن‌را امتحان نمی‌کنید؟» مشتری را دعوت به خرید می‌کنید.  
همچنین، می‌توانید درباره نحوه تحویل محصول یا خدمت صحبت کنید.
بسیاری از مشتریان تنها به‌اندازه یک درخواست با خرید فاصله دارند. تنها چیزی که احتیاج دارند کمی تشویق و ترغیب است. وقتی از آن‌ها می‌پرسید «اگر علاقه‌مند هستید، چرا آن‌را امتحان نمی‌کنید؟» از شنیدن پاسخ «حتما، چرا که نه؟» شگفت‌زده خواهید شد.
خبر خوب این که اگر اعتماد و صمیمیت کافی ایجاد کنید، نیازها را به‌دقت تشخیص دهید، یک ارائه منفعت‌محور شفاف تدارک ببینید و به تمامی اعتراضات مشتری احتمالی پاسخ دهید، فروش خود‌به‌خود به‌سوی قطعی‌شدن پیش می‌رود. این کار ساده، آسان و تقریبا از پیش تعیین‌شده است. هیچگاه از درخواست کردن نترسید.

قانون 7: تکرار فروش و جذب مشتریان توصیه‌شده

این قانون، مهم‌ترین بخش فرایند فروش است. هدف همه کارهایتان باید مراقبت از مشتریان و حفظ آن‌ها به‌گونه‌ای باشد که منجر به خریدهای مجدد آن‌ها شده و باعث شود شما را به دوستان و آشنایان خود نیز توصیه کنند. با هر مشتری مانند مشتری میلیون‌دلاری برخورد کنید و فرض کنید که توانایی خرید حجم عظیمی از محصولات و خدمات شما را دارد و شما را به تعداد قابل‌توجهی از مشتریان احتمالی دیگر توصیه خواهد کرد.
به‌طور میانگین، هر‌کس سیصد نفر را به اسم می‌شناسد، این افراد می‌توانند دوستان، اقوام، معلمان، همکلاسی‌ها، همکاران، افرادی که در حیطه کاری خود با آن‌ها سرو‌کار دارید و یا معاشران شما مانند بانکدار یا حسابدار باشند.
فرض کنید تنها 10 درصد افرادی که مشتریان شما می‌شناسند، مشتریان احتمالی محصولات یا خدمات شما باشند. پس اگر با مشتری خود به بهترین نحو برخورد کنید، او می‌تواند سی مشتری دیگر به شما معرفی کند. هر‌کدام از این سی مشتری نیز 300 نفر را می‌شناسند و تقریبا 10 درصد آن افراد نیز می‌توانند مشتریان احتمالی شما باشند.
پس می‌بینیم که خریدار محصولات و خدمات شما می‌تواند ظرف چند ماه آینده 900 مشتری احتمالی دیگر برای شما به‌ارمغان آورد. آیا جالب‌توجه نیست؟ آیا این موضوع، در نحوه برخورد شما با مشتریانی که اکنون روبرویتان ایستاده‌اند، تفاوتی ایجاد نمی‌کند؟ امیدواریم این‌طور باشد.
فروش به مشتری معرفی‌شده به یک‌پانزدهم زمان، پول و انرژی لازم برای فروش تلفنی و یا فروش به یک مشتری جدید نیاز دارد. در خرده‌فروشی مواد مصرفی، وقتی مشتری راضی شما را به فردی توصیه می‌کند، 95 درصد فرایند فروش قبل از اولین دیدار انجام شده است. توصیه شفاهی - اگر به‌طور منظم و اصولی  به‌کار گرفته شود - روشی بسیار قدرتمند برای رشد کسب‌و‌کار است.
 درخواست برای ارجاع. «قابل توصیه بودن» کلید جذب مشتریان توصیه شده است. ارائه خدمات عالی و اطلاعات آموزشی به مشتری موجب می‌شود که با اطمینان شما را به دوستان، خانواده و آشنایان خود توصیه کند. وقتی از مشتریان خود مراقبت می‌کنید، آن‌ها راغب می‌شوند دوستان‌شان نیز از چنین تجربه لذت‌بخشی برخوردار شوند.
در هر فرصت ممکن درخواست ارجاع کنید. می‌توانید بگوئید: «مشتری گرامی، من واقعا علاقه‌مندم با افرادی مانند شما کار کنم، آیا افراد فوق‌العاده دیگری مانند خودتان می‌شناسید که شاید به محصولات و خدمات ما علاقه‌مند باشند؟» 
چه کسی ممکن است به شما بگوید هیچ فرد‌فوق‌العاده دیگری را نمی‌شناسد؟
وقتی یک مشتری راضی، مشتری احتمالی جدیدی معرفی می‌کند، نتیجه کار را به مشتری معرف گزارش دهید و جزئیات را برای او تعریف کنید. مردم نسبت به آنچه به دوستان و آشنایان آن‌ها گفته‌اید و پاسخ آن‌ها، کنجکاوی بیش‌از‌حدی دارند.
وقتی مشتری ارجاعی خرید می‌کند، یک نامه تشکر و یا حتی یک هدیه برای فردی که او را معرفی کرده بفرستید. گزینه مورد‌علاقه من سبد هدیه‌ای پر از خوراکی‌های خوشمزه است. مردم همیشه از دریافت هدایا خوشحال می‌شوند و اگر قدردانی‌تان را به آن‌ها نشان دهید، احتمالا در آینده نیز شما را به دیگران توصیه خواهند کرد.
برگرفته از کتاب: ساخت کسب و کار فوق‌العاده - برایان تریسی



چند توصیه برای موفقیت در کسب و کارهای کوچک

مشاغل تجاری کوچک علیرغم سوددهی کمتر، در مقایسه با شرکت‌ها و موسسه‌های بزرگ تجاری، کانونی امن برای پیشبرد، و به بیان دیگر مانند کارگاهی آزمایشی برای شروع حرکت‌های بزرگ به حساب می‌آیند. هرچند در ابتدای کار پیوند رابطه فروشنده و مخاطب، یافتن هویتی ثابت میان دیگر رقبا و رسیدن به جایگاهی آرمانی دشوار به نظر می‌رسد، اما با استفاده از دانش و مهارت کافی در عرصه بازاریابی، مدیریت فروش و تمرکز بر ارائه محصولات متفاوت و ارزان، می‌توان تاحدودی شکاف‌های عمیق این تضاد و تفاوت را کمتر کرد.
دراین مقاله راهکارهای پیشرفت و پیشبرد طرح‌های تجاری و نحوه افزایش مهارت‌ها را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهیم تا کارجویان و کارآفرینان بیش از پیش با استفاده از الگوهای مشخص تجارت خویش را گسترش دهند.
 

**تعریف موفقیت**

هرکس تعریف خاصی از موفقیت دارد و براساس آرمان‌ها و اندیشه خویش آن را توصیف می‌کند، برخی موفقیت را در کسب استقلال مالی می‌دانند، گروهی دیگر آن را در کنترل و ثبات شغلی و در نهایت بعضی‌ها موفقیت را در قدرت و ثروت می‌بینند. اما موفقیت در یک محدوده زمانی می‌تواند بر تمامی این تعاریف دلالت کند و در مقطعی دیگر مانند هیچ کدام از آن‌ها نباشد. درواقع برحسب هر فعالیتی، موفقیت تعریفی جداگانه و متفاوت دارد. اما اصلی‌ترین وظیفه هر کارآفرین و کارجو پرداختن به طرح‌های خویش و گذراندن مسیری است که وی را به هدف نزدیک می‌کند. به بیان دیگر، موفقیت رسیدن به جایگاه و نقطه‌ای آرمانی است که از مدت‌ها پیش طبق برنامه‌ای منظم طرح شده و شما را در یک بازه زمانی موظف به گذراندن این مسیر می‌کند.

**هر روز موقعیتی جدید خلق کنید**

یکی از ابزارهای ارتباطات، داشتن فن بیان و ایجاد رابطه با مخاطبان است. از این توانایی در جذب مخاطبان استفاده کنید و ارتباطی موثر خلق کنید. اساس کار تجارت براساس برنامه‌ها و الگوهای از پیش تعیین شده‌ای است که به وسیله گروه مشاوره تنظیم شده و شما در مقام مجری این شبکه باید برتوسعه ارتباطات خود بکوشید. هرروز با الهام از محیط کاری، مطالعه وضعیت اقتصادی شرکت‌ها و سازمان‌ها و از همه مهم‌تر نوسان‌های بازارهای تجاری، شبکه تجاری و فعالیت‌های خودتان را مورد ارزیابی قرار دهید. همیشه ایده‌های برتر در بافت جامعه و از گفت‌وگو و تحقیق با افراد باتجربه به وجود می‌آیند. بنابراین همیشه درعرصه فعالیت تجاری جسور و پویا باشید و از روند معاملات و نحوه توزیع کالاها مطلع شوید.

**اهمیت بازاریاب در روند توسعه تجارت **

در هر شرکتی بازاریاب از بناهای اصلی و موتور حرکت تیم تجاری به حساب می‌آید. درواقع بازاریاب عاملی ارتباط‌دهنده و پلی برای صعود شرکت به مراحل موفقیت است. بازاریاب با توجه به مهارتی که دارد از میان سیل موسسه‌ها، شرکت‌ها و عموم مردم متقاضیانی را به شرکت مربوطه معرفی می‌کند و در ازای هر معامله علاوه بر حقوق ثابت خویش، درصدی دریافت می‌کند که نه تنها روشی بسیار موثر است، بلکه در وی ایجاد انگیزه نیز می‌کند. بازاریاب با جست‌وجوهای خویش، سوخت و بقای شرکت را تامین می‌کند و همچون مشاوری کارآزموده اهداف مدیر و کارآفرین را در بازارهای تجاری ممکن می‌سازد. شناخت بازارهای تجاری و نیاز مشتری، توزیع به موقع محصولات، افزایش بهره‌وری و تولید، گروه بازاریاب، نیروی متخصص و کارآمد و شبکه تبلیغات از مهم‌ترین عواملی هستند که شرکت را در به تحقق رساندن اهداف یاری می‌کنند. تیم بازاریاب، متشکل از متخصصینی است که با آگاهی از مراکز عرضه کالا سفارشات لازم را در زمان مقتضی ارائه می‌نمایند.

**بینشی عمیق درباره اهمیت اهداف **

برای رسیدن به هر یک ازهدف‌های خود مهلتی تعیین کنید. آنچه بیش از هر چیز با موفقیت و خوشبختی هم‌سویی دارد خوش‌بینی است. هر موقعیتی را می‌‌توان مثبت تلقی کرد، به شرطی که آن را فرصتی برای رشد و پیشرفت در نظر بگیریم. اگر در هر شخص و در هر شرایطی به دنبال نقاط مثبت باشید، تقریباً همیشه آن را پیدا خواهید کرد. کلید موفقیت در این است که هدف خود را تعیین کنید و طوری عمل کنید که گویی امکان شکست وجود ندارد و همین‌طور هم خواهد شد. هر اتفاقی را به یک تجربه آموزنده مبدل کنید. در هر ناامیدی و شکستی، به دنبال درسی با ارزش باشید. رسیدن به موفقیت، آرزوی مشترک تمام انسان‌هاست ولی فقط عده محدودی می‌توانند لذت رسیدن به این آرزوی مشترک را بچشند! تنها دلیل موفقیت داشتن اراده‌ای نفوذناپذیراست. حقیقت این است که همه ما انسان‌ها در زندگی از فرصت‌های تقریباً یکسانی برخوردار هستیم ولی راز موفقیت، خلق اتفاقات جدید و استفاده از روش‌های متفاوت، اما مناسب است. بیشتر افراد سعی می‌کنند بدون در نظر گرفتن بعضی اصول و واقعیت‌ها به اهدافی غیرمنطقی دست یابند. یکی از بزرگترین اشتباهاتی که بیشتر آنان مرتکب می‌شوند، وجود تصوری غلط است که اندیشه زمان کافی را در مراحل بعدی به آنان نوید میدهد و این واقعیتی است که اغلب شکست‌خوردگان آن را نادیده می‌گیرند. بنابراین باید با طرح برنامه‌ای کوتاه مدت، مرحله به مرحله و در یک محدوده زمانی مشخص شده، میزان پیشرفت کاری را محاسبه کرد و دلایل کاهش و افزایش موفقیت‌ها را ارزیابی نمود.

**وقت کاری شناور**

راهبرد طراحی شغل تازه‌تری که برای برانگیختن اعضای سازمان به کار می‌رود، وقت کاری شناور خوانده می‌شود. شاید سنتی‌ترین خصوصیت کار این باشد که کارها باید در طول زمانی ثابت، یعنی هشت ساعت در روز، انجام شود. ولی به تازگی اعتراضاتی دراین باره انجام شده است. بسیاری از مدیران در رویارویی با مسائل انگیزشی و غیبت از کار به برنامه‌های زمانی انعطاف‌پذیر در جایگاه راه‌حلی مناسب روی آورده‌اند. هدف اصلی از این نوآوری‌ها کاهش تعداد کل ساعت‌های کار نیست، بلکه ایجاد انعطاف بیشتر برای کارکنان درست در همان ساعت‌هایی است که آنان باید کارهای خود را انجام دهند. منظور اصلی از وقت کاری شناور یا برنامه ساعت‌های انعطاف‌پذیر کاری آن است که به کارکنان اجازه دهند کارهای خود را در طول یک هفته کاری با برنامه‌ای که خودشان تنظیم کرده‌اند تکمیل کنند. انتخاب زمان‌های شروع و پایان می‌تواند انعطاف‌پذیرتر از آن باشد که شرایط سازمانی اجازه می‌دهد برای اطمینان از اینکه انعطاف‌پذیری به سودآوری سازمان آسیبی نرساند، بسیاری از برنامه‌های وقت کاری شناور شامل یک دوره نوبت کاری است که طی آن کلیه کارکنان باید کارخود را انجام دهند. مطالعات گوناگون سازمانی نشان داده است که برنامه‌های شناور اثرهای مثبتی برسازمان داشته است. چنین برنامه‌ای باعث ایجاد رضایت شغلی بیشتری می‌شود که این رضایت نیز به نوبه خود بهره‌وری بیشتری برای سازمان به ارمغان خواهد آورد. پژوهش‌های دیگر گویای آن است که برنامه‌های وقت کاری شناور موجب انگیزش سطوح بالاتر از نیازها در کارکنان می‌شود و مانند اعضای سازمان به طور کلی به این برنامه‌ها علاقمند هستند. چنین برنامه‌هایی می‌توانند به مدیران کمک کنند تا در شرایط رقابت با سازمان‌های دیگر بتوانند افراد واجدشرایطی را به سازمان خود جلب کنند.  

**حرف آخر**

تجارت، بازی پر سودایی است که از دیرباز طرفدارانی از تمامی طبقات جامعه داشته و هر کس بنابر توان، استعداد و سرمایه خویش از آن سود برده است. اما تجارت امروز نیازمند مردانی متفکر و متبحر است که با جسارت و درایت خویش حوادث تاریخ‌سازی را خلق کنند. همیشه سودهای کلان و پیشرفت‌های چشمگیر، مردانی از جنس خود را می‌طلبد. کلید بازارهای تجاری امروز در دستان مردان متخصصی است که از طوفان‌های اقتصادی و نوسان‌های تجاری نمی‌هراسند، بن بست‌های مالی، سدی در برابر اراده آنان و مسیر پیشرفت شان ایجاد نمی‌کند و با مسدود ماندن شاهراه‌های تجاری، بزرگراهی جدید احداث می‌کنند. آری آنان مردان تجارتند و بس.



منبع: پاپیروس